سید ابوالقاسم میر در روستای «قَرهچه» از توابع قرهباغ غزنین متولد شد و تحصیلات اولیه خود را در آن سرزمین به پایان برده آنگاه رهسپار حوزههای علمیه مشهور تشیع در خارج کشور شد و سالیان چند در آن سامان، بهخصوص در مشهد مقدس حدود هشت سال بهصورت مداوم با سعی فراوان، علاقه و شور زایدالوصف تحصیل کرد. سپس رهسپار عراق شد و در حوزه علمیه نجف به تحصیل علوم دینی پرداخت[1] و به مقام والای دانش اسلامی و معارف اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نایل آمده، سپس به وطن مراجعت کرد.[2]
آقای میر در شرایطی به دیار قرهباغ مراجعت کرد که شخصی بهنام سید اخباری غزنوی معروف به شاه علیرضا در رأس اخباریان شیعه قرارداشت و در منطقه «جغتو» از توابع غزنی، توفیقاتی بهدست آورده و در حال پیشروی به مناطق دیگر از جمله قرهباغ و اطراف آن بود. خوانین منطقه که در آن روزگار از نفوذ و اعتبار فراوان برخوردار بودند، بدان اندیشه رجوع می نمودند از مسلک اخباریان در برابر اصولیان پیروی کرده تقلید را بدعت و اعمال اصولیان را باطل میدانستند. چنانکه آقای اخلاقی نوشته است:
«در آن زمان مسلک اخباریگری در جیغتوی غزنی توسط سید محمد نام [احتمالاً فرزند محمد بنام شاه علیرضا] رو به فراگیری و شیوع بوده است. آنها با تقلید مخالف و پیروی از اصول را بدعت و اعمال اصولیین را باطل میخواندند. او با طرز کار و راه پیشرفت [افکارش] هم خوب آشنا بوده، نماز جمعه و عیدین را واجب دانسته و آن را بهطرز خاص که عامل برانگیختن احساسات عوام بود، انجام میداد. مثلاً روز جمعه که برای [ادای] نماز جمعه بیرون میشد، مخصوصاً در تابستان در صحرا و فضای آزاد و در حالیکه شمشیر را حمایل نموده با کَرّو فَرّ بر اسب سوار شده بهطرف محل مورد نظر حرکت مینمود. همچنین پیروان او نیز با اسلحه شمشیر مجهز میشدند و اسبها را به جولان درمیآوردند. توجیه ایشان این بود که روز جمعه روز ظهور امام زمان(عج) است و زمان آن معین نیست. ممکن است در این روز که ما رو به ادای نماز جمعه میباشیم، امام ظهور کند و از ما کمک بخواهد، [لذا باید آمادگی داشت]. دیگر آنکه شیعیان باید اهل انتظار باشند و شرایط انتظار آن است که خود را آماده نشان دهند. پیادگان با پای پیاده و برهنه و تهلیلگویان رو به مصلی میشدند. طبیعی است که این وضع و شرایط بر روحیه مردم عوام که تابع احساسات هستند خیلی مؤثر میباشد و سبب ترویج نامبرده میشد و بسیاری افراد از مناطق دیگر نیز گرایش به این مسلک پیدا کرده بودند و مبلغان او بهطور خفیه [پنهانی] در هر قریه مشغول گردیدند. حتی در جاغوری نیز نفوذ نموده بعضی از علمای آن عصر را جلب میکند. از جمله آقا حسین از «گل لانک» اُلیاتو نیز بدان گرایش پیدا کرده و وی در منطقه نفوذ زیادی داشته و از ملاهای مشهور بوده است.»[3]
بهتدریج نفود اخباریان در سایه اقدامات سید علیرضا غزنوی گسترش یافته مناطق مختلف شیعهنشین غزنین را تحت تأثیر قرارداده و جامعه هزاره را که تازه از نسلکشی عبدالرحمان خون آشام با آن همه تلفات، خسارات و انواع تألمات نجات یافته بود، این بار دچار یک اختلاف داخلی تحت عنوان اخباری و اصولی نمود و در برخی نقاط برخوردهای خشن بین طرفداران دو گونه فکری بروز نموده، آینده تاریک را نشان میداد.
در چنین شرایطی یکی از بزرگان هزاره قرهباغ بهنام کرنیل محمدالله خان از خانواده گلستان خان خواجه قرهباغ که مرد هوشمند، باسواد، زیرک و آیندهنگر بود، دست بهکار شده برای دفع خطرات بزرگی که در راه بود و رفع مشکلات موجود اقدام به برگزاری جلسه مناظره علمی بین سران دو طیف اصولی و اخباری کرد تا مسأله فکری و فرهنگی در میان خواص توسط بیان و بحث مناظره و با شیوه فرهنگی و اصولی حل گردد، نه آنکه برای رفع مشکل به شیوه خشونتآمیز و یا عوام فریبی توسل جسته شود و کار به خشونت و خانه جنگی بکشد.
کرنیل مزبور که از موفقیت آقای سید علیرضا تا حدودی مطمئن بود، شخصیتهای برجسته مذهبی و سران دو طرف از اقوام محمدخواجه را در یک محفل علمی و رسمی دعوت میکند و از طیف اصولیان از سید ابوالقاسم میر در آن محفل که در محل جنگلک (محله کرنیل) برپا شده بود، دعوت میشود.
این محفل مناظره با مقدمات لازم و آمادگی طرفین، بهویژه سید علیرضا و سید ابوالقاسم میر آغاز میشود و موضوعات مورد نظر در آن جلسه در محضر بزرگان مورد نقد و بررسی آن دو به نمایندگی دو طرز تفکر شیعی قرارگرفته سرانجام سید ابوالقاسم میر بر سید شاه علیرضا غزنوی غلبه یافته، برتری خود را با استدلالهای محکم و علمی بر همگان نشان میدهد.
«آقایی به من [اخلاقی] حکایت کرد که آقای سید محمد بعد از شکست با وضع بد و پیاده، بدون تخت روان راه دیار خود را در پیش گرفت و فرارکرد و رفت.»[4]
جناب میر بعد از مناظرهی مزبور که سبب شکست اخباریان و افول اقبال آنان در منطقه میشود، مورد حقد و کینه هواداران سید مزبور قرار میگیرد، بهطوریکه امنیت او در قرهباغ مورد تهدید قرارگرفته مجبور به مهاجرت شده به دیار جاغوری پناه میآورد.
او در مرکز لومان جاغوری زمینی را خریداری کرده سکونت اختیار میکند و بهزودی در منزل مسکونیاش جلسه درس و بحث فراهم کرده، طلاب و شیفتگان دانش آل محمد(ص) را از مناطق دور و نزدیک پذیرا میگردد.
آقای میر یکی از علمای برجسته دینی است که در اوایل سده کنونی در جاغوری انتقال یافته سکونت اختیار کرد و بدون تردید قدوم او در جاغوری، بهخصوص در شرایط دشوار آن روز و نیاز مردم این سامان به دانشمندان دینی چون او، خیر مقدم بود. حضور او در جاغوری، بهویژه در میان مردم دسته «باغچوری» باعث برکات معنوی و علمی گردیده شاگردانی را عمدتاً از این دسته، بهویژه مردم لومان آموزش داده تربیت کرد و حضور علما و طلاب فعال این نقطه جغرافیایی که از لحاظ کمیت و کیفیت همواره چشمگیر بوده، میتواند در نتیجه عوامل متعدد از جمله تلاشهای مخلصانه و حضور بابرکت او باشد.
آقای میر بهتدریج در دستهبندی که در دهه 1330ش در میان علما و فضلای جاغوری بهوجود آمده بود و در رأس هر دسته شماری از علما قرارداشت، وارد شد. در آن زمان آیتالله محمدعلی مدرس مرجعیت مرحوم سید محسن حکیم را تبلیغ و ترویج میکرد و شیخ قربانعلی وحیدی از سید حسین بروجردی حمایت نموده و تبلیغ مینمود. بنابر دلایلی، آقای مدرس در این عرصه توفیق بهدست آورد و مردم از مرجعیت حوزه علمیه نجف آقای حکیم تقلید و در این باره اتفاق آرا حاصل شد. اما آقای میر که حامی بروجردی بود، مانند مرحوم وحیدی توفیق چندانی بهدست نیاورد، ولی تا آخر بهنظر خود باقی مانده از اعلمیت مرحوم بروجردی که مرجع حوزه علمیه قم بود، حمایت و پشتیبانی مینمود.
آقای میر مانند سایر عالمان دینی در حل دعاوی مردم فعالانه شرکت میکرد و در اصلاح ذاتالبین فعال بود. او در دوران خود از جمله عالمان طراز اول جاغوری و اطراف بهشمار میرفت و در معرفی احکام اسلامی و پاسخگویی به مسایل شرعی مردم، دارای مکانت برجسته و ستودنی بود.
«مرحوم علامه مدرس افغانی در ضمن خاطرات خویش از علمای دینی کشور دربارهی آقای میر فرموده: من درباره مقام علمی نامبرده اطلاع چندانی نداشتم، تا آنکه به یکی از کتب دینی دست یافتم که آقای میر بر آن حاشیه زده بود و در رد مسلک اخباری، مطلب ارزشمندی را یادداشت نموده بود. از حواشی یادشده متوجه شدم که او دارای منزلت علمی قابل توجه بوده است و یکی از عالمان برجسته کشور بهشمار میرفت.»[5]
سید غلامرضا شرافت، چهارمین فرزند آن مرحوم، بهخاطر میآورد که رییس عبدالله خان با آقای میر ارتباط نزدیک داشت و در مسایل گوناگون با آنکه اطلاعات وسیع و قابل توجه دینی داشت، از نامبرده کسب دانش نموده، سوالاتش را طرح و پاسخ میگرفت و در برخی مجالس مهم دولتی که حضور اعیان شیعه ضرورت مییافت، از جناب میر جهت حضور و سخنرانی دعوت نموده به کابل یا غزنین میبرد که از جملهی این مجالس، شرکت در مراسم فاتحه اسماعیل خان است که از نزدیکان و طرف توجه محمدداوود خان بود.[6]
حضور جناب آقای میر در حل مخاصمات و دعاوی مختلف لومان و سایر نقاط جاغوری، از جمله خدمات مهم آن مرحوم بهشمار میآید؛ زیرا در آن زمان دولت به شدت دچار فساد اداری و تعصب بود و اطاله دعوا، رشوهستانی، سرانجام فیصله براساس مذهب حنفی از مشکلات مردم بود و به همین دلیل گاهی کرسینشینان سنگماشه از قبیل ولسوال(حاکم) و قاضی مردم را به عالمان دینی و یا مصالحه قومی ارجاع میداد و آقای میر یکی از عالمان دینی مبرز و شناختهشدهی جاغوری بود که در فیصلهدادن خصومات و حل منازعات حقوقی، جنایی و مدنی مورد مراجعه مردم و همینطور طرف اعتماد حکومت بود. از جمله دعاوی مهم که نامبرده به حل آن اقدام کرد، کشمکش بهوجود آمده میان حاجی محمد انور یِزدری و محبعلی خان از خوانین بود و ریشه مسأله نیز در آن بود که دختر حاجی انور در عقد پسر یکی از برادران یا بنی اعمام محبعلی خان بود و مشکلاتی در این ارتباط بهوجود آمده باعث تیرگی روابط طرفین شده و بهتدریج کار به تبلیغات منفی بر ضد همدیگر و واردنمودن اتهامات سیاسی منجر شد. سید ابوالقاسم میر در حل این منازعه دخالت نموده پس از تفحص لازم و صحبتهای مفصل با طرفین، موضوع را فیصله داده، باعث صلح و آشتی گردید.
در مناطق دیگر مانند «سوخته لومان» و همینطور دعوای زمین در محله غلامحسن مهتر جودری نیز اگر حضور نامبرده و اقدام به موقع او در حل معضل و داوری او نبود، اختلافات مزبور خسارات فراوان مالی و در مواردی تلفات جانی به همراه داشت و پیآمدهای ناگوار و چه بسا غیرقابل پیشبینی به همراه داشت.
سرانجام این عالم جلیلالقدر در اوایل سال 1337ش در عمر حدود 75 سالگی به عالم باقی شتافته، نه تنها باعث تألم خانواده، بلکه تمام ارادتمندان و مردم متدین جاغوری گردید.[7]
شیخ نوروزعلی عارفی که از جمله علمای مشهور هزارستان است و شاید شیخ علمای معاصر به شمار رود، راجع به سید ابوالقاسم میر میگوید:
«سید ابوالقاسم میر بسیار ملا بودو در مسایل علمی، بهویژه فقه، تسلط و مهارت داشت. نسبت به مطالعه و جمعآوری کتب اسلامی و منابع دینی بسیار علاقهمند بود. کتابی را از بنده بهنام «کشف المراد» امانت گرفت و اصرار داشت که به او هدیه کنم، اما حقیر بهدلیل نیاز بدان کتاب، راضی نشده مقاومت میکردم. پس از مدتی اطلاع یافتم که آقای میر درگذشته است. جهت قرائت فاتحه و اظهار تسلیت به منزلش مراجعه کردم. بهمحض ورودم آقازاده آن مرحوم سید عبدالحسین آن کتاب را به من برگرداند و این نشان میدهد که آن بزرگوار توصیه اکید نموده بوده که امانات دیگران را به صاحبانشان برگرداند تا ذمهاش مشغول نباشد.»[8]
آقای عارفی در ادامه از فعالیتهای فراوان او در جاغوری در مورد حل مشکلات مردم، بهویژه پاسخگویی به مسایل شرعی و حل دعاوی حقوقی و منازعات یاد میکند و فقر و زندگی فقیرانه او را در آخر عمرش بهخاطر آورده میافزاید:
«در سالی که بهسوی ایران جهت ادامه تحصیل مسافرت اختیار نمودم، شنیدم که آقای میر پس از مدتی ظاهراً بیماری و رژیمگرفتن، به کربلایی یوسف مهتر سر لومان پیام فرستاده است که یک پاو [نیم کیلو] روغن برای او بهصورت قرض بفرستد. من وقتی آن را شنیدم به یوسف مهتر کربلایی پیام فرستادم که یک گوسفند و یک سیر روغن حیوانی برای آقای میر بفرست. من پس از رسیدن به ایران، رسید شرعی آن را برایت ارسال میکنم تا بهعنوان سهم مبارک امام حساب نمایی. پس از رسیدن به ایران رسید آن را از آیتالله شهاب الدین مرعشی نجفی اخذ نموده برایش ارسال کردم.»[9]
وی به صورت مکرر یکی از علایم دینداری آقای میر را در آن میداند که او در مقایسه با سید محمدموسی نجفی داوود در تربیت فرزندان متدین و مسلمان موفق بوده است و از آقای میر امروز شمار فراوانی علمای دینی تحت عناوین امیری، حسینی، سجادی، شرافت و شجاعی باقی ماندهاند که طلاب فاضل و عالمان برجستهی در میان آنها حضور داشته و جمعاً در خدمت دین و فرهنگ اهل بیت(ع) و معنویت هستند. اما از آقای نجفی داوود حتی یک عالم دینی که در خدمت دین و ارزشهای اسلامی و خط اهل بیت(ع) حرکت کند، باقی نمانده است و به تعبیر وی همه خلقی و پرچمی و در خدمت دولتهای کمونیستی بودند، جز یکی از پسرانش که آن هم پسر صیغهای بود.[10]
البته باید یادآور شد که عالم دینی نبودن فرزندان و یا حتی با دولتها همکاری نمودن لزوماً به مفهوم بیدینی و خلقی بودن آنان نیست. لازم به یادآوری است که همه فرزندان مرحوم نجفی خلقی و کمونیست نبوده و همینطور تمام بستگان او با دولتهای فاسد همکار نبودهاند. وانگهی آنانی که کارمند دولتها شدند، باید دید با چه اهداف و انگیزههایی همکاری کرده و چه کارنامهای از خود ارایه نمودهاند؟
برگرفته از کتاب سیمای جاغوری جلد ۳
[1]– مصاحبه اختصاصی با سید غلامرضا شرافت، پسر مرحوم آقای میر، قم، 26/11/1386ش.
[2]– حجة الاسلام شیخ عبدالکریم عظیمی میگوید: دانش و علمیت مرحوم آقای میر زبانزد عالمان جاغوری بود. من او را زیارت نکردهام، اما گفته میشد که او عالمتر از آقای نجفی داوود بود. (قم، 26/11/1386ش.)
[3]– محمداسحاق اخلاقی، خاطرات، ص 75.
[4]– همان، ص 76.
[5]– مصاحبه اختصاصی با حجة الاسلام شیخ خالقداد برهانی، قم، 25/11/1386ش.
[6]– مصاحبه اختصاصی با سید غلامرضا شرافت، پسر مرحوم آقای میر، قم، 26/11/1386ش.
[7]– لازم به یادآوری است که سید غلامرضا فرزند آقای میر رحلت او را در سال 1337ش گزارش نمود و جناب حجة الاسلام برهانی آن را در سال 1332ش میداند.
[8]– مصاحبه اختصاصی با شیخ نوروزعلی عارفی. قم، 28/11/1386ش.
[9]– همان.
[10]– همان.