آیتالله شیخ محمدحکیم صمدی جاغوری
(1321ش-1399 )
شیخ محمدحکیم صمدی یکی از عالمان دینی است که بیشترین اهتمام به ثبت وقایع ، رخداها ، شخصیت ها و تحولات تاریخی داشته سالیان طولانی و متمادی عمر خویش را در راه تحقیق تاریخ کشور و کتابت گذشتههای مردم خویش ، سپری نموده است. دقیقا به خاطر دارم که در سالهای نخستین دهه 1360 ش. نامبرده با تمام قد به تحقیق تاریخ و تشویق طلاب و دانشجویان به فراگیری تاریخ و آگاهی از گذشته، تاکید میورزید و به مناسبتهای گوناگون به بازخوانی و استناد مطالب گوناگون و بعضا نایاب و ثبت نشده تاریخی میپرداخت و در ثبت و ضیط آنها، با جدیت و انگیزۀ قوی به پیش میرفت.
او در سال 1321ش[1] در خانواده اشرافی در جاغوری بهدنیا آمد. پدر وی دکتر یعقوبعلی شیرزاد و خواهرش شغل پزشکی داشته، جدش حاج صمدعلی خان از خوانین بنام جاغوری و مرد متدین و دوستدار اهلبیت(ع) بود. توجه و ارادت وی به مراسم مذهبی و شعایر اسلامی و تشویق همهجانبهاش به فراگیری علوم اسلامی، موجب شد تا شیخ با بودن زمینه مساعد برای تحصیل در مدارس و مکاتب دولتی و علوم نان و آب دار، بهسوی علوم دینی شتافته، جامه ساده ولی پرمسئولیت طلبگی را بهتن کند.
نامبرده تحصیلات ابتدایی را نزد روحانی محل آغاز نموده سپس آن را خدمت اساتیدی چون شیخ عبدالصمد اکبری و محمد امان فصیحی ادامه داد و در اوایل دهه 1330ش وارد حوزه علمیه اوتقول شد. ابتدا سیوطی و سایر کتابهای ادبیات عرب سپس سطح متوسط شامل شرح دو جلد لمعه، معالم الاصول و مطول را از محضر مرحوم حجةالاسلام شیح قربان علی وحیدی و شهید رمضان علی شریفی فراگرفت و بخشهایی از مطول را نزد استاد سید عباس موسوی ، تلمذ نمود.
آقای صمدی برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قندهار رفت و سطوح عالی را نزد آیت الله محمد آصف قندهاری آموخت و در سال 1350ش عازم حوزههای علمیه ایران شد و درسهای خویش را در حوزه علمه قم پیگرفت. سطوح عالی را در حضور اساتید برجستهای چون سید ابوالفضل موسوی، یوسف صانعی، جعفر سبحانی و آقای ستوده به پایان برد. شرج منظومه را خدمت استاد محمدی گیلانی، اسفار را از استاد جوادی آملی و مدت سه سال و نیم بدون حتی یک روز غیبت و با جدیت و اشتیاق فراوان از درسهای فلسفه استاد شهید مرتضی مطهری(ره) بهره برد. در کنار آن، مدت هیجده سال متوالی در مباحث خارج اصول و فقه استاد وحید خراسانی شرکت جست.
آیتالله صمدی از عالمان خوشفکر، محافظه کار، حلیم و با انصاف است که به کارهای فرهنگی و تربیت و رشد نسل جوان اهمیت فراوان قایل است و در این راه آماده هرگونه تلاش و مساعدت میباشد. او فعالیت و برنامهریزی در این بخش را مهمترین مسئولیت و وظیفه عالمان دینی و روشنفکران مسلمان میداند.
وی پس از اشغال کشور بهدست ارتش سرخ و آغاز انقلاب، حوزه علمیه قم را بهمقصد وطن ترک گفت و در سال 1358ش به جاغوری بازگشت. پس از جلسات فراوان و رایزنیهای متعدد با روحانیون و سران مردم جاغوری اقدام به اتحاد و هماهنگی جبهههای جهادی مردم هزارستان نمود و در اجلاس بهار 1358ش که در انگوری «ناوه گری» برگزار شد، به ریاست هیئت نمایندگی مردم جاغوری انتخاب شد[2] و مأموریت یافت تا با کمک و هماهنگی علما و دانشمندان منطقه، مردم سایر مناطق را به انتخاب نمایندگان و اعزام آن به پنجاب هزارستان که مرکز جغرافیایی آن تلقی میشود، فرابخواند.
عالم یادشده تصریح میکند که فکر اتحاد و اتفاق جبهههای جهادی و کمیته سیاسی-امنیتی هزارستان که بعدها به تأسیس «شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان» منجر شد، برای اولین بار در جاغوری مطرح شد و ندای تجمع هزارهها در پنجاب و ارسال دعوت نامههای متعدد برای آنان از سوی عالمان دینی جاغوری به عمل آمد. وی در این باره میگوید:
«در تابستان 1358ش در راس هیئت پنج نفری عازم مرکز هزارستان شدم. اعضای هیئت جاغوری را این افراد تشکیل میدادند: شیخ محمدجمعه رحیمی اوتقول، مدیر عبدالله انوری، عبدالعلی کربلایی، غلام حسین فرزند دکتر سلیمان شغله و انجنیر اسماعیل افندی. پس از ورود به پنجاب، چون منطقه یادشده ناامن تشخیص داده شد، به «ورس» منتقل گردیده در سنبله سال یادشده پس از گردهمایی حدود هفتصد نفر از نمایندگان مردم هزاره، که عدهای ازبک و ایماق نیز در میانشان بود، اجلاس شور و مشورت دایر شد. پس از جلسات زیادی، «شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان» تأسیس گردید. مرحوم سید بهشتی به عنوان رییس و آیتالله صمدی بهحیث معاون اول انتخاب شدند. بعد از چند روزی مرحوم شهید مزاری با جمعی از نمایندگان مردم سمت شمال کشور آمده خواهان رایگیری و انتخاب مجدد شد. رایگیری جدید نیز صورت گرفت و سمتهای قبلی را تأیید نمود…»[3]
وی تا اول سال 1359ش در «ورس» اقامت نموده به تحکیم وحدت تازه تأسیس یافته و تنظیم امور جبههها و تثبیت پایههای شورای اتفاق پرداخت و همواره از اعتماد همه جانبه آقای بهشتی برخوردار بوده دارای اختیارات وسیع و ابتکارهای جالب در امور اداری و سیاسی و عملکرد مثبت قابل قبول بود.
فقیه مذکور در سال 1359ش به حوزه علمیه قم بازگشت و درسهای خارج فقه و اصول و تحقیق در معارف اسلامی و علوم قرآنی را پیگرفت. سالیانی چند ضمن حضور در درسهای یادشده با بخش پژوهش «موسسه در راه حق» همکاری علمی نمود. سپس خود به تحقیق وسیع در فرهنگ و تاریخ تشیع در افغانستان پرداخت که همچنان ادامه دارد. با آنکه بیشترین سالهای تحصیل وی اختصاص به فقه و اصول داشته است، در فلسفه اسلامی، علوم قرآنی، تاریخ تشیع نیز تسلط یافته از هنر خوشنویسی و خط نیز بهرهمند است. با دو زبان فارسی و عربی مقاله نوشته و سخنرانی مینماید و به زبان انگلیسی نیز آشنایی دارد. آثار گوناگون وی که متأسفانه تا کنون به چاپ نرسیده است، بهطور عمده از این قرار است:
- لمحات فی الاصول (در اصول فقه) 21 جلد؛
- رساله قاعده لاضرر؛
- ساعات فی الفقه العالی التخصصی (چندین جلد)؛
- رسالهای در فلسفه، بهنام «ما هی الحرکة الجوهریه»؛
- رسالهای در علوم قرآنی بهنام «نموذج موضوعی حول القرآن الکریم».[4]
- مجموعه یادداشتهایی در تاریخ هزاره ها
آیت الله محمدحکیم صمدی در اوایل دهه 1370ش و در زمان حضور قدرتمند حزب وحدت اسلامی افغانستان در کابل، به شهر هرات رفت و ریاست حوزه علمیه آن شهر را بهدست گرفته در مدرسه علمیه صادقیه آن، استقرار یافت و به تدریس علوم اسلامی اشتغال ورزید. چنانکه وی پیش از این بهعنوان عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) در ایران منصوب شد.
حضور ضروری و اثرگزار وی در هرات بیش از یکسال دوام نیاورد و شرایط دشوار اقتصادی کشور و فقر و محرومیت، امنیت شکننده هرات و عدم آمادگی وی باتوجه به شرایط زندگی و خانوادگی برای آن وضعیت انقلابی و جنگی، دست به دست هم داده او را از هرات به قم بازگرداند.
وی پس از آن مدت چند سال در حوزه علمیه قم اقامت داشته و دفتر مجمع جهانی اهل بیت(ع) در امور افغانستان را راهاندازی نموده کارهای محدود فرهنگی برای شیعیان افغانستان را روی دست گرفت و در روزهای جمعه مراسم دعای ندبه را در آن پایهگذاری کرد تا آنکه با کوچ تدریجی فرزندان و بستگانش به اروپا، سرانجام در سال 1379ش به کشور نروژ(ناروی) در شمال اروپا پناهنده شد و حدود نزدیک یک دهه است که در آن کشور به سر برده به فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی برای مسلمانان آن کشور فعالیت دارد.
او در سالهای اخیر حضورش در حوزه علمیه قم و حتی در مسافرتها و ماموریتهای داخل و خارج کشور از پژوهش در تاریخ تشیع و هزارهها غفلت نورزید و بصورت گسترده و پی گیر به یادداشت برداری و تحقیق در تاریخ، پرداخت و طبق گفتهاش، صدها فیش برای آن با تحقیق کتابخانهای و مصاحبه با شخصیتهای مختلف کشور در داخل و خارج، تهیه نموده است و همواره نوید داده است که به زودی آنها را تنظیم و تدوین نموده، چاپ و نشر خواهد کرد.
در سفری که پس ا زقبولی پناهندگی خویش، در قم داشت، نگارنده به نمایندگی از جمعی از پژوهشگران، ازموصوف بااصرار خواستیم که به تدوین تحقیق یادشده و نشر آن، اقدام نماید واگر در این راه احتیاج به کمک و همکار دارد با تمام وجود اعلام آمادگی نمودیم که تحت هرگونه شرط علمی و اخلاقی و ماکیت معنوی و مانند آن، با او کمک نماییم و هیچگونه غرض وادعایی جز خدمت به مردم و تقدیر از تلاشهای وی نداریم او در پاسخ، وعدههای کلی داده نظر مساعد نشان داد اما در عمل، قدمی برداشته نشد از این رو پس از نزدیک چهار دهه، از آن خبری نیست.
[1]– برخی آشنایان مانند شیخ عبدالقیوم امیری، شیخ علییاور سعیدی، شیخ محمد کاظم تقدیسی و دیگران تولد ایشان را زودتر از آنچه در بالا از زبان خودش نقل شده، گزارش میکنند و او را متولد حدود سالهای 1316 یا 1317ش میدانند.
[2]– مصاحبه اختصاصی نگارنده با آیت الله صمدی، قم، زنبیل آباد، 31/6/1376ش.
[3]– برای اطلاع بیشتر از اهمیت شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان به کتاب هزارههای افغانستان، تألیف سید عسکر موسوی، ترجمه نگارنده مراجعه کنید.
[4]– مصاحبه اختصاصی نویسنده با مترجم، 31/6/1376. برای آگاهی بیشتر از نظرات وی مراجعه شود به: مرجعیت رمز بقای تشیع، ص 96 و مجله صراط، سال اول، شماره اول، تابستان 1377ش، ص 16.