سایت مؤسسه فرهنگی-خدماتی فانوس

شهید فقیهی، فقیه نامی و مدرس گرامی است که در حدود سال 1297ش در یکی از روستاهای مسکه جاغوری به‌نام «اَمبُلاق/ اَمبُلاغ» در یک خانوداه متدین چشم به جهان گشود. سواد اولیه را در زادگاهش نزد روحانی محل فراگرفته، آنگاه جهت تحصیل علوم اسلامی و پیمایش راه و رسم طلبگی نزد ملا غلام‌علی «نَیقول» رفت و ادبیات عرب را در محضر آن ادیب معروف آموخت. سایر اساتید دوران طلبگی او در جاغوری چندان شناخته شده نیستند. گفته می‌شود ملا اسماعیل آخوند صوبه نیز در آموزش و تربیت وی نقش داشته است و احتمالاً برخی کتب ادبی را نزد وی آموزش دیده است.[1]

به‌نظر می‌رسد تحصیل علوم دینی در محضر ثقةالاسلام سلطان‌علی «چوب» مسکه و مهم‏تر از آن حضور و تحصیل در مدرسه مرحوم شیخ قربان‌علی وحیدی در اوتقول مهم‏ترین بخش تحصیلات او را به خود اختصاس می‏دهد. او حدود بیست و شش ساله بود که مرحوم وحیدی در سال 1323ش وارد اوتقول شده مدرسه قدیمی‌اش را در جوار منزلش بنا نموده به جذب طلاب پرداخت و شهید فقیهی همچون مدرسی حیدری، شهید حاج آخوند انگوری، شیخ جمعه‌خان توسلی داوودی و دیگران از جمله نخستین نسل آن مدرسه به ‌شمار می‌روند.

موصوف در سال 1326ش همراه تعدادی از دوستانش از جمله شهید شریفی، احمدعلی توکلی و علی‌بابا محدث، جاغوری را جهت ادامه تحصیل علوم دینی در ایران و عراق ترک کردند. به‌هر صورت، او به سن نوجوانی و در شرایطی که اساتید و اقاربش متوجه استعداد درخشان و آینده خوش آتیه وی شده بودند، و به مهاجرت تحصیلی او نظر می‌دادند به مشهد انتقال یافت و از محضر اساتید بزرگوار و معروف حوزه علمیه آن شهر نیز مدتی بهره علمی و سلوک اخلاقی آموخت.

شهید فقیهی برای تکمیل تحصیلات به کهن‌ترین و بزرگترین مرکز علمی تشیع، یعنی نجف اشرف، کوچید و پس از ورود، در حوزه علمیه آن شهر به تحصیل پرداخت و در مدرسه قدیم مهدوی مقابل مقبره شیخ طوسی ساکن شد.[2]

اساتید معروف آن حوزه کهن در تدریس سطوح عالیه به آموزش وی پرداختند و نامبرده کتب درسی چون شرح لمعه، مطول، فرائدالاصول، مکاسب و کفایه الاصول را یکی پس از دیگری با جدیت و سعی و تلاش قابل ستایش فراگرفت و چنان با دقت و کوشش شبانه روزی درس می‌خواند که ستایش آشنایان را برانگیخت. پس از اتمام سطوح عالیه به دروس خاج فقه و اصول آیت‌الله خویی(ره) و سایر اساتید حوزه علمیه شرکت کرد و در فقه و اصول مقام ارزشمندی به‌دست آورد.[3]

این عالم کوشا به‌ زودی به تدریس طلاب جوان و آموزش علوم اسلامی در کنار تلمذ دروس عالیه توجه نشان داد و با دانایی و توان تفهیم و بیان که از خود نشان داد، جمعی از مشتاقان را جذب حوزه درسی خویش نمود و دروس مختلف شرح لمعه، مطول و اصول را به تدریس پرداخت و توانست شاگردان فاضل و ارجمندی را تعلیم و تربیت کرده به سهم خویش در گسترش علوم اهل‌بیت(ع) و باروری حوزه علمیه مهم تشیع ایفای نقش نموده مسئولیت سنگین خود را در کنار مدرسان معروف و بنام چون محمدعلی مدرس افغانی، آیت‌الله العظمی محمداسحاق فیاض جاغوری و دیگران به انجام رساند.

یکی از دست‏پروردگان علمی وی که در حوزه علمیه نجف اشرف از محضرش کسب دانش نمود، حضرت آیت‌الله محمدآصف محسنی قندهاری است. وی در یکی از آثارش خاطره‌ای را نقل می‌کند که به‌خوبی مقام علمی و مکانت پارسایی شهید فقیهی را می‌نمایاند:

«در اوایل ورود به نجف اشرف مقداری از مطول و جلد اول لمعه و قوانین الاصول را نزد مرحوم آقای شیخ حسین‌علی فقیهی (از مسکه جاغوری) رضی الله عنه خواندم و سال‌های بعدی که به افغانستان رفته بودیم، گاه گاهی ایشان از جاغوری به قندهار تشریف می‌آوردند و احترام استادی ایشان را به‌جا می‌آوردم… یک موقع ایشان به مناسبت وفات والده خود مجلس فاتحه‌ای در مدرسه کوچک آخند در نجف اشرف منعقد ساخت و پس از ختم مجلس همه رفتند و او تنها ماند و کسی او را با خود نبرد. من نخواستم که او آن شب در اطاق خود تنها باشد. بهتر دیدم او را به اتاق خود دعوت دهم که ناراحتی‌اش تا حدی تخفیف یابد. ایشان پیشنهاد مرا پذیرفت و به مدرسه ما (مدرسه بادکوبه) آمد غذایی مهیا کردم و پس از کمی صحبت و مطالعه بنا شد بخوابیم. من بستر خواب خود را برای او رها کردم و به حصه دیگر اتاق که حصیر و بوریای مخصوص فرش بود دراز کشیدم و در همان سردی، عبا یا تکه نازکی را به روی خود کشیدم و خوابیدم و فرش دیگری نداشتم. در عالم رؤیا دیدم امام باقر(ع) و فرزند برومند ایشان امام جعفر صادق(ع) با لباس خاصی تشریف آوردند. من خدمت حضرت باقر(ع) عرض کردم: اجازه می‌دهید چوبی را بیاورم و شما آن را با دست مبارک خود لمس کنید تا من آن را در کنار نهری بنشانم تا درخت بزرگی بشود و اضافه کردم که علت لمس شما این است که چوب سبز شود و کم کم درخت شود این اثر وضعی دست شما خواهد بود و گرنه بچه‌های عرب شیطانند، چوب را می‌شکنند و دور می‌اندازند! حضرت(ع) موافقت کردند. چوب را آوردم و ایشان دست خود را به آن مالیدند و به من برگرداندند، من هم رفتم آن را به کنار نهر نشاندم و با دل شاد برگشتم. عرض کردم: آقا! خواهش دوم! فرمودند چیست؟ عرض کردم ضمانت کنید که من بهشت بروم! فرمود: من ضامنم! من به مجرد شنیدن این جمله (و یا شبیه آن) از خوشحالی زیاد به گریه افتادم و در اثنای گریه از خواب بیدار شدم و فهمیدم که این زیارت به برکت احترام به استاد بوده است…»[4]

این داستان چنانکه نویسنده در ادامه اشاره کرده است با رؤیا پایان می‌یابد و خواب حجت شرعی نیست، اما در کل سلامت نفس مرحوم فقیهی را نشان می‌دهد و نقش او را در آموزش علامه بزرگ همانند محسنی به اثبات می‌رساند و نشان می‌دهد که آن عالم از لحاظ ساده زیستی و زهد، مقام وارسته داشته است. البته وضعیت دشوار مادی، در نشاط و تدریس و عبادات وی هیچ نقش منفی نداشته است.

سرانجام وی پس از سال‌ها تحصیل، تدریس و خودسازی در جوار مولای متقیان علی(ع) از دروس حوزوی فراغت یافته برای بازدهی علمی و عملی نجف را به منظور افغانستان ترک نمود. یکی از اساتید حوزه‌های علمیه افغانستان می‌گوید: درست در سال 1335ش بود که پس از مدتی تحصیل در حوزه علمیه مشهد عازم پاکستان بودم. همسفر من شهید فقیهی بود که از حوزه علمیه نجف فراغت یافته به مشهد آمده بود و پس از زیارت حضرت ثامن الحجج(ع) می‌خواست از مسیر پاکستان ضمن زیارت برخی اقوام و دوستان در کویته به وطن مراجعت کند. او یک استاد و فارغ التحصیل بود که به قصد خدمت به مردم محروم و نشر علوم اهل‌بیت(ع) به افغانستان می‌رفت و من طلبه‌ای بودم که جهت تهیه مدارک رسمی پاسپورت و ویزا به پاکستان می‌رفتم تا به‌طور قانونی وارد ایران شده به تحصیل خود ادامه دهم.[5]

وی پس از مراجعت به کشور به کمک جمعی از خویشاوندان و اقوام در مسکه جاغوری به تبلیغ معارف اسلامی و سپس تعلیم شمار محدودی طلبه پرداخت و در اندک زمان توانست تعدادی از طلاب فاضل را تربیت نموده به جامعه اسلامی عرضه کند. اما به‌دلیل وضعیت اقتصادی نامطلوب و اصرار مردم متدین چهل باغتو(پشی) بدان منطقه عزیمت کرد و به ‌عنوان امام جماعت و ملای مکتب‏خانه آنجا به آموزش اطفال و نوجوانان و آشناسازی مردم آن سامان به معارف اهل‌بیت(ع) و حل مشکلات حقوقی و فرهنگی آنان پرداخت و توانست در مدت نه چندان زیاد، منشأ خدمات قابل قدر در آن نواحی محروم جاغوری گردد.

روحانی یادشده در سال 1344ش به دلیل مشکلات وظیفه ملا مکتبی و محدودیت فراوان ناشی از آن که اجازه نمی‌داد از دانش گسترده و تلاش‌های وی سایر مناطق بهره ببرد و یا با آزاد اندیشی وآزادگی به فعالیت دینی و علمی بپردازد، تصمیم گرفت مقداری زمین مزروعی در «پیدگه» جاغوری خریداری نموده به وظیفه کشاورزی در کنار فعالیت‌های آزاد تبلیغی، قضایی- اجتماعی اشتغال ورزد و از آن به بعد ضمن اداره زمین یادشده در مناسبت‌های مذهبی و فرصت‌های پیش آمده به مناطق گوناگون مسافرت نموده به تبلیغ اسلام و گسترش اخلاق و دانش همت می گماشت و محدود به‌جایی و وابسته به منطقه‌ای نمانده گاهی به قندهار و حوزه جنوب و جنوب غرب کشور و زمانی به کابل و شمال افغانستان و عمدتاً در مرکز وطن به تبلیغ و نشر معنویت می‌پرداخت. معلولیت، خستگی، تنهایی، دوری راه و مشکلات سفر مانع فعالیت او نمی‌شد.

موصوف در جاغوری نیز با شجاعت و استقلال نظر به فعالیت تبلیغی و اجتماعی می‌پرداخت. کمترین هراسی از دستگاه حاکم و خاندان‌های دارای زر و زور به‌خود راه نمی‌داد. چنانکه حق‏مداری، پارسایی و مستضعف‏پروری را نیز نصب العین خود قرارداده بود. جناب مرحوم حاج شیخ خرمی درباره‌اش می‌افزاید:

«او روحانی شجاع و ملا بود. خیلی خوب درس خوانده بود و هر مقدار درس خوانده بود، می‌توانست آن را تدریس کند. در مسایل اجتماعی نیز با شجاعت ستودنی وارد می‌شد و تحت تأثیر جوسازی و فشارهای مختلف قرارنمی‌گرفت…»[6]

این عالم عالی‌قدر پس از کودتای خونین و ننگین کمونیست‌ها مورد بغض و انتقام مزدوران محلی آنان قرارگرفت و به‌طور مکرر مورد توهین، آزار و تهدید واقع شد. سرانجام «در سال 1357ش کمونیستان مزدور… جمع کثیری از علمای شیعه و سنی را به درجه شهادت رسانیدند که یکی از آن‌ها شیخ موصوف بود. رحمةالله علیه.»[7]

آقای حمیدی می‌افزاید: کسانی که شیخ یادشده را مورد تحقیر، انواع آزار و اذیت قرارداده بودند، پس از دستگیری و شهادت وی، به عقوبت الهی گرفتار شدند. برخی به‌دست مجاهدین به هلاکت رسیدند و بعضی به مصایب دیگر دچار گردیدند.[8]

برگرفته از سیمای جاغوری جلد سه

[1]– مصاحبه اختصاصی نگارنده با حجة الاسلام علی‌بابا حمیدی، مورخ 13/5/1383ش.

[2]– گفتگوی تلفنی نگارنده با آیت ‌الله محمدآصف محسنی قندهاری مورخ 14/6/1383ش.

[3]– همان.

[4]– محمدآصف محسنی قندهاری، گوناگون، قم، 1377ش، ج2، ص 157-59.

[5]– مصاحبه اختصاصی نگارنده با جناب شیخ عبدالکریم عظیمی اوتقول، مورخ 12/6/1383ش.

[6]– مصاحبه اختصاصی نگارنده با مرحوم حجة الاسلام خرمی، 13/6/1383ش.

[7]-گوناگون، ص 157.

[8]– مصاحبه اختصاصی نگارنده با مرحوم حجة الاسلام خرمی، پیشین.

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها