تیپولوژی و انواع خشونت در افغانستان
1. خشونت در افغانستان، ابعاد گوناگون پیدا کرده است. پدیده خشونت در افغانستان آنقدر گسترده شده است که گاه در بسیاری از مناطق جهان، افغانستان با خشونت لازم و ملزوم گردیده است به قسمیکه از تصور یکی دیگری نیز به ذهن انسان تداعی می کند. بیش از چهل سال است که افغانستان دچار قتل، ویرانی و غارت بوده است. مشاهده و تجربه انواع خشونت مشروع و غیر مشروع انسان افغانستانی را سنگ دل، خشن و از لحاظ اخلاقی تندخو و جسور کرده است.
2. انتحار و انفجار پدیده ی جدید از خشونت است که برخی آن را مقدس می پندارند. با اعمال این نوع از خشونت زن و کودک، پیر و جوان قربانی خشونت شده و خانواده های زیادی به عزا و سوگ عزیزان خود می نیشنند. مجروحان و معلولان قربانیان جنگ، انتحار و انفجار همواره بار خشونت را با خود حمل می کنند و تا زنده است رنج ناشی از خشونت کور را شب و روز تجربه می کنند.
3. جنگ چهل ساله افغانستان نه تنها هزینه های مادی و انسانی را به همراه داشت بلکه بالاتر از آن به اخلاقیات شهروند افغانستانی به شدت آسیب رساند. تعمیر و اصلاح آسیب های مادی کشور امکان پذیر است اما ترمیم آسیب های اخلاقی و معنوی آنها به آسانی میسور نیست زیرا نه به چشم می آید و نه متولی خاص دارد.
4. خشونت را می توان با معیارهای گوناگون تقسیم بندی کرد که در اینجا به مهمترین تقسیم بندی خشونت به اعتبار عامل، قربانى و كيفيت آن اشاره می شود.
5. خشونت به اعتبار عامل خشونت: خشونت ممكن است از سوى فرد، جمعى افراد، اعضاى يك گروه يا نهاد اجتماعى صورت گيرد. در همين باره مىتوان خشونت را به ساختارى و فردى تقسيم كرد. در خشونت ساختارى، قوانين يا فرهنگ يك جامعه بهگونهاى است كه موجب آسيب روانى و بدنى برخى افراد میشود. مثلاً هنجارهاى فرهنگى و قوانين تبعيضآميز موجب نوعى خشونت آشكار يا پنهان با گروههاى اقليت يا زنان در يك جامعه مىشود که برخی از نمونه های آن را می توان در افغانستان مشاهده کرد.
6. خشونت به اعتبار قربانى: از این نگاه می توان خشونت را به اقسام خشونت با كودكان، زنان، پيران، همسر و اقليتها تقسيم نمود. این اقسام از خشونت نیز در افغانستان پدیده رایج می باشد که دامنه ی بسیار گسترده در افغانستان دارد. خشونت های زیادی در افغانستان اتفاق می افتد که بنابردلایلی اصلا گزارش نمی شود و البته به برکت رسانه ها و شبکه های اجتماعی تا حدودی زیادی خشونت ها گزارش هم می شود.
7. خشونت به اعتبار كيفيت خشونت نیز تقسیم بندی شده است؛ که آن را مىتوان در تحليل روانشناختى به خشونت عاطفى و… تقسیم بندی کرد. البته خشونت در همه جا و مخصوصا در افغانستان ممكن است بدنى يا روانى باشد. خشونت روانی در افغانستان ناشناخته است و مردم آن را خیلی خشونت نمی داند و الا اکثر مردم افغانستان گرفتار آن است.
8. خشونت گاه پنهان است و گاه هم آشکار. در خشونت پنهان، قربانى تلقى میکند كه بايد رفتار و محدودة آزادى خود را كاهش دهد. خشونت گاه به موارد مالى و اقتصادى بازمیگردد؛ مانند اينكه عامل، قربانى را از حقوق مالىاش محروم مىسازد يا برخى از اموال شخصى وی را تصرف مىكند، يا به اموال او آسيب مىرساند.
9. از یک منظر خشونت را می توان به دو بخش با برنامه و بدون برنامه تقسیم بندی کرد که در اولی طرح و نقشه قبلی و داشتن هدف مطرح است و اما در دومی این گونه نیست. در افغانستان از این دست خشونت ها نیز کم نیست.
10. خشونت ممکن است از یک منظر دیگر به مشروع و غیر مشروع تقسیم گردد که در اولی در برخی جوامع از طریق قانون و یا بطور ضمنی ارتکاب خشونت مجاز شمرده شده است مانند دفاع مشروع، ورزش های توام با خشونت و…اما در نوع دوم اینگونه نیست. در افغانستان اینگونه خشونت نیز فراوان به چشم می خورد.
11. برای از بین بردن خشونت یک بسیج همه گانی لازم است که در گام نخست امنیت در کشور استقرار یابد و در گام بعدی خشونت فیزیکی مهار گردد و آنگاه با همکاری شبکه های اجتماعی، رسانه های همه گانی و مصلحان اجتماعی برای کنترل انواع دیگر خشونت تلاش گردد.