هجرت و پیشرفت
من بیوطن که دور ز آغوش مادرم بنشستهام در آتش و در خون شناورم
خاکی که پروریده مرا دوستان کجاست من خاک دیگران چه کنم ، خاک برسرم
بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم
بیا مثل پروانه های غریب نیاز به مهتاب شبهای تنهایی عادت کنیم
…………………….
امسال باز بیوطنیم، ای پرندهها یک روح در دو تا بدنیم، ای پرندهها
دیدی بهار سال دگر خندهای نکرد در برف مانده جان بکنیم ای پرندهها
وقتی که چشم کلبه ما بسته میشود بر خانه که در بزنیم ای پرندهها؟ …
جایی برای ماندن و رفتن نمانده است شب را کجا قدم بزنیم ای پرندهها؟
النساء : 97 إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً
“هجرت” از مادّۀ “هجر” به معنای ترک و جدایی است، مهاجرت در اصل به معنای بریدن از دیگری و ترک وی است.
مهاجرت گاهی با بدن: «…وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ…»
یا با زبان و قلب: «إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا »
و گاهی بریدن از غیر با هر سه (بدن، زبان، قلب) است
«وَ اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا »
«و در برابر آنچه (دشمنان) میگویند شکیبا باش و به طرزی شایسته از آنان دوری گزین!»؛ «…وَ الَّذِینَ هَاجَرُواْ…»
یعنی کسانی که از بلاد کفر به بلاد ایمان هجرت کردند.
که به همه اینها هجرت میگویند.
بیان مساله
ما یکی مهاجرت داریم که گاه فیزیکی و گاه معنوی است و هجرت هم به ممدوح و مذموم تقسیم شده که در جامعه شناسی از آن به تحرک اجتماعی و در آیات و روایات و فقه هم از آن بحث شده است و یکی از مباحث در فقه و روایات تحت عنوان تعرب بعد از هجرت مطرح شده است. براساس آنچه از روایات و کلمات فقها استفاده مىشود- آن است که فرد پس از معرفت و اعتقاد به آیین اسلام و فراگیرى احکام و معارف آن، جایى را براى سکونت خود برگزیند که موجب وهن و نقصان دین وى مىگردد، مانند سرزمین کفر یا بادیه؛ از اینرو، در روایتى از امام رضا علیه السّلام، علّت حرمت تعرّب بعد از هجرت، بازگشت از دین و ترک یاری پیامبران و حجّتهاى خداوند علیهم السّلام شمرده شده است و نیز در روایتى از امام صادق علیه السّلام، تعرّب بعد از هجرت به ترک ولایت ائمه علیهم السّلام پس از معرفت آن تفسیر شده است.
تعرب بعد الهجره» که معنایی نکوهیده دارد، گاه در منابع تاریخی با عبارت «بعد الهجرة اعرابی» و در منابع روایی به صورت «لا تعرب بعد الهجره»
و یا «المتعرب بعد الهجره»
آمده است. تعرب برگرفته از اعراب/ اعرابی به معنای سکونت گزیدن در بادیه است.
دارالهجره و دارالاعراب
ده مرو ده مرد را احمق کند ** عقل را بی نور و بی رونق کند
قول پیغامبر شنو ای مجتبی ** گور عقل آمد وطن در روستا
اهمیّت هجرت
تمدن ها همگی در پی مهاجرت ها به وجود آمده اند:
ما در طول تاریخ۲۷ تمدن شناخته شده داریم از جمله: تمدن آمریکای جدید، تمدن اروپای جدید،، یونان، روم، چین، هند، بین النهرین، سومر، آکاد،بابل وامثال این ها همگی درپی مهاجرت قومی از سرزمینی به سرزمین دیگری به وجود آمده اند،یعنی قوم مهاجر در سرزمین جدید تمدن می ساخت و متمدن می شد. مثلاً تمدن “بین النهرین” در پی کوچ مهاجران «آرامی»به قولی از عربستان و به قولی دیگر از نقاط شمالی به عراق فعلی به وجود آمد؛مهاجران در آنجا تمدن عظیم آشوری وآکادی و بابلی و از همه بزرگتر تمدن سومری را تأسیس نمودند یا مثلاً آریا یی ها از نواحی شرقی همراه با برخی از قبایل دیگر در قسمت غربی دریای خزر به هند کوچ کردند و تمدن بزرگ “هند”؛ یعنی فرهنگ،ادبیات؛ هنر و مذهب هند را به وجود آوردند.گروهی دیگر از این قبایل به خراسان آمده و تمدن” پارس” را بنا نهادند و گروهی دیگر به فارس آمدند و “هخامنشیان” و” ساسانیان” را ساختند، گروهی دیگر به نواحی آذربایجان وغرب ایران آمدند وتمدن عظیم “مانَاها” و “مادها” رابنا نهادند و گروهی دیگر به یونان کوچ کردندوتمدن” یونان” را تأسیس نمودندو عده ای دیگر به غرب رفتند وتمدن” روم” را ساختند همه ی تمدن های فوق الذکر را آریائی ها بعد از کوچ خویش بنا نهاده اند. آخرین تمدن نیز که تمدن آمریکای جدید است به وسیله ی مهاجران اروپایی شکل گرفت.
حال سوأل برسر این است که آیا مهاجران شایستگی بنای تمدن ها را داشته اند یا اینکه سرزمین هایی که مهاجران بدانها روی آورده اند، مستعد رشد بودند وزمینه ی تأسیس تمدن ها را داشته اند؟
دکتر علی شریعتی در جواب این سوأل می گوید: هیچکدام ! زیرا آریائی ها بیش از ده الی بیست هزار سال در نواحی خزربه صورت وحشی زندگی می کردند در حالی که کوچکترین اثری از تمدن در میانشان نبود؛ پس خود تمدن ساز نبودند واز آن طرف ایرانی ها و هندی ها هم برای رشد تمدن مساعد نبودند؛ زیرا قبل از ورود آریائی ها دهها هزار سال در ایران وهند می زیستند ولی تمدنی را نساختند. یا مثلاً تمدن جدید آمریکا که آخرین تمدن بشری است، به واسطه ی عده ای از مهاجران اروپایی که به قول شریعتی از وحشی ترین و جنایتکارترین آدمها بودند، شکل گرفت؛ کسانی چون مسیونرها و مزدوران اروپایی که در آفریقا آدم شکار می کردند واگر کوچ نمی کردند و در آلمان و ایتالیا می ماندند باید در زندان هامی پوسیدند ویا به دار کشیده می شدند و از آن طرف سرخ پوستان آمریکاهم قرن ها در آنجا ساکن بودند ولی تمدنی نساختند پس نه سرزمین آمریکا تمدن خیز بود و نه مهاجران اروپا متمدن بودند.
حال این سوأل پیش می آید که پس چه چیزی تمدن ساز است؟
جواب این است که نفس مهاجرت تمدن آفرین است؛ هجرت ازسرزمین ابتدایی، هجرت از چارچوب ها و قالب های بسته وسنت های منجمد فکری، هجرت از نظام آموزشی و تربیتی غلط، از عادات و رسوم روزمره ی زندگی، از سرزمین ووطن محبوب، از دل مشغولی ها و مشاغل روزمره، هجرت از هر آنچه لذت بخش است، از خویشاوندان و روابط انسانی گذشته و…
بله ! ترک سرزمینی که قرن ها محل سکونت خود و آباء و اجدادمان بوده و عشق وایمان وتقدس وهمه ی لذت آدمی در آنجا بوده، ورفتن به سرزمینی ناشناخته که هیچ پیوندی با آن سرزمین وجود نداشته، گرچه امری ساده نیست؛ اما در عین حال بسیار تأثیر گذار وتمدن ساز است. کوچ کردن از همه ی این تعلقات را هجرت می گویند وکسی که دست به هجرت می زند مهاجر ودر اساس متمدن گفته می شود؛ چرا که شایستگی تمدن را پیدا می کند، قالب ها و قیدها را در هم شکسته، تغییر را از خود آغاز نموده و منشاء تغییر و تحول در بنیان های اجتماعی گشته است « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم».
پس آنگونه که فاشیست ها ونژادپرستان ادعا می کنند، نژادها ذاتاً تمدن ساز نبوده اند و برتری ذاتی در میان انسان ها وجود ندارد و خدا همه را از یک فطرت سرشته است و این آدمیان هستند که بعد از خلقت با استفاده از اختیار خویش ظرفیت وجودی خویش را ارتقاء می دهند. “تاین بی “یکی از فلاسفه ی بزرگ تاریخ معاصر که می گویند بعد از ابن خلدون، مورخ بزرگ وفیلسوفی به عظمت او نیامده، می گوید: « مردانی که تاریخ بشریَت را ساخته اند همگی بدون استثناء دارای یک وجه مشترکند؛ اینان زندگیشان به دودو ره ی متضاد تقسیم می شود
۱) دوره ی انعزال و دورشدن از جامعه
۲) دوره ی بازگشت به جامعه.
اینان در دوره ی انعزال که افراد عادی جامعه هستند، تشخَص خاصی ندارند واگر هم دارند در استعداد است نه در فعلیت. لذا کسی متوجه غیر عادی بودن آنها نیست. آنان در این دوره به مرحله ی تکوین می رسند وتربیت می شوند، زمینه ی رشد فکری و روحی آنها فراهم می گردد وهنگامی که بر می گردند،انسانی جدید وحامل رسالت جدیدی هستند.در زندگی همه ی شخصیت های بزرگ و مؤثر از پیامبران گرفته تا دیگر مصلحان،این حالت مشترک وجود دارد. » نمونه ی این شخصیت های مهاجر عبارتند از: حضرت ابراهیم که هجرتش از عراق به فلسطین واز آنجا به مصر و مکه، اورا به طلایه دار توحید ویکتا پرستی ودرهم شکننده ی کاخ نمرود ونمرودیان مبَدل ساخت و هجرتش از فلسطین به مکه منجر به تأسیس خانه ی کعبه و مرکز عبودیت انسان ها در جهان گشت. ویا حضرت موسی که در کاخ فرعون در ناز و نعمت بسرمی برد، یک حادثه ( کشتن مرد قبطی ) اورا به صحرا و دوری از جامعه کشاند؛ فقر، چوپانی، آوارگی وگرسنگی را تجربه می کند؛ سپس به دیار فرعون بر می گردد؛ اما نه به عنوان شاهزاده ای کاخ پرور بلکه به عنوان یک چوپان پیامبر، علیه نظامی که در آن پرورش یافته، قیام می کند و نظام فاسد فرعونیان را در هم می شکند.
اما در رابطه با تشکیل تمدن اسلامی باید گفت که این تمدن با بعثت پیامبر اکرم (ص) و نزول اولین آیات قرآن بر پیامبر(ص) در غار حراء شکل گرفت و پایه های آن ریخته شد. پیامبر در اوج حکمت و رعایت اولویات، ابتدا به تبلیغ رسالت خویش به خانواده اش و سپس به خویشاوندان نزدیک وافرادی که شایستگی پذیرش رسالت او را داشتند، پرداخت و بعد از سه سال دعوت سری و ایمان آوردن شصت نفر از افراد بسیار لایق، دعوت خود را علنی ساخت و با شروع این مرحله رویارویی مشرکین با ایشان آغاز گردید. ابتدا با تطمیع، سپس با تهدید و ارعاب و شکنجه و قتل یاران ادامه پیدا نمود. اما با وجود همه اینها پیامبر از مبارزه مسلحانه با قریش نهی گردید و به صبر و تحمل تو صیه گردیدکه ” واصبر علی ما یقولون واهجرهم هجراً جمیلاً ” اما دیگر بیش از این بذر این تمدن اصیل آسمانی در این محیط فاسد شکوفا نمی گشت و می بایست پیامبر(ص) محیط مناسبی برای شکوفایی بذر دعوت خویش پیدا می کرد؛ این بود که یک بار در سال پنجم بعثت به برخی از اصحاب خود اجازه هجرت داد تا بدین وسیله هم جان اصحاب که مجریان برنامه الهی بودند از گزند دشمن مصون بماند و هم پایگاهی جدید و حامیانی جدید برای خود دست و پا کند. اما این پایگاه احتیاطی در حبشه جز برای اوقات ضروری و اوضاع اضطراری به علت دوری آن از محیط مکه، کافی نبود.
قریش چون از استرداد مهاجرین حبشه نا امید شده بود، فشارو خفقان را به اوج خود رسانیده بود، به گونه ای که زندگی بر پیامبر و یارانش دشوار و نا ممکن گشته بود. قریش تو طئه ی قتل پیامبر در دار الندوه را چیده بود لذا پیامبر و یارانش چون دیدند که قریش برای رسالت جدید بیش از این پذیرش ندارند آهنگ هجرت به سوی مدینه را نمودند. این در حالی است که قبلاً پیامبر زمینه آ ن را در پیمان عقبه ی اول و دوم فراهم ساخته بود. لذا پیامبر در هشتم و به قولی دوازدهم ربیع الاول سال ۶۲۲میلادی بعد از هجرت تمامی یاران، خود نیز همراه ابوبکر صدیق (رض)، با رعایت همه تدابیر امنیتی وارد مدینه شدو با استقبال گرم مردم مدینه روبرو گشت. در این سفر خداوند نیز امداد غیبی خود را شامل حال ایشان فرمود که ” وایَده بجنود لم تروها “.
از این پس با تشکیل دولت اسلامی برای اولین بار زمینه ی یک زندگی مدنی در جامعه ی مدینه را که متشکل از مسلمانان مهاجر و انصار و مشرکان ویهودیان و دیگر قبایل عرب بود، فراهم ساخت وبا ارسال نامه هایی به سران ممالک و کشورهای مختلف، زمینه ی ایجاد روابط خارجی را فراهم آورد و پایه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، عقیدتی واخلاقی حکومت اسلامی را تحکیم بخشید.
حال می توان پی برد که هجرت از مکان بسته ودیکتاتوری مکه به فضای باز و مستعد مدینه تا چه اندازه در تحکیم و تداوم پایه های این تمدن جدید نقش داشت وچرا حضرت عمر(رض) و یارانش از میان همه ی رویدادهای دیگر تاریخ از جمله: میلاد، بعثت، معراج، فتح مکه و…،هجرت را مبدأ تاریخ قرار دادند؟
گاهی درجامعه ای فاسد افرادی به آگاهی رسیده و می دانند که نظام اجتماعی، سیاسی حاکم سراپا ضد انسانی، پراز خفقان و استبداد است و هر اقدامی در راستای اصلاح این جامعه منجر به نابودی بی ثمر و نافرجام می گردد ولی با این وجود هم مسئولیت از انسان مؤمن ساقط نمی گردد؛ زیراازیک سو همراهی با این نظام جایز نیست وازسوی دیگر مبارزه ی مسلحانه با آن ممکن نمی باشد وامکان فعالیت سیاسی ومدنی نیز وجود ندارد؛ در این حالت نباید راه بی تفاوتی را در پیش گرفت و پیشنهاد قرآن در اینگونه موارد «هجرت » است. ودست روی دست گذاشتن به بهانه ی مستضعف و مظلوم واقع شدن از کسی ـ جز مواردی که در آیه ی ذیل مستثنی شده اند ـ پذیرفتنی نیست.آنجا که قرآن می فرماید: “ان الذین توفاهم الملائکة ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم؟ قالوا کنَا مستضعفین فی الارض قالوا: الم تکن ارض الله واسعة فتها جروا فیها فاولئک مأواهم جهنم وساءت مصیراً الا المستضعفین من الرجال والنساء والولدان لا یستطیعون حیلة ولا یهتدون سبیلاً فا ولئک عسی الله ان یعفو عنهم وکان الله عفواً غفوراً “:” بی گمان فرشتگان به کسانی که (برای قبض روح) به سراغشان می روند در حالی که (به خاطر هجرت نکردن) بر خود ستم کرده اند، می گویند: در چه وضعیَتی بودید؟ گویند ما در زمین مستضعف واقع شده بودیم.فرشتگان به آنان گویند: مگر زمین خداوند پهناور نبود که در آن کوچ کنید؟! اینان جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی؟! مگر بیچارگانی از مردان وزنان و کودکانی که کاری از آنان ساخته نیست و راه چاره ای ندارند.امید است که خداوند از آنان در گذردو خداوند بس عفو کننده و آمرزنده است”. حال می توان پی برد که چرا هجرت یک حکم است نه فقط یک روی داد تاریخ اسلام.
درس مهمی که باید از موضوع هجرت خصوصاً با استناد به آیات ۷۲ و۷۴انفال گرفت این است که حکم هجرت در قرآن بین ایمان و جهاد قرار دارد آنجا که می فرماید:” ان الذین امنوا وهاجروا وجاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله والذین اووا و نصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض و… “ودر آیه ی ۷۴ می فرماید:” والذین امنوا وهاجروا وجاهدوا فی سبیل الله والذین اووا و نصروا اولئک هم المومنون حقاً لهم مغفرة ورزق کریم “:” بیکمان کسانی که ایمان آورده اند و مهاجرت کرده اند و در راه خدا جهاد نموده اند و همچنین کسانی که پناه دادند ویاری کرده اند، آنان مؤمنان راستین هستند وآمرزش و روزی شایسته دارند.”
آیات فوق دریافت کنندگان مغفرت و رزق و روزی بی پایان خدا را کسانی می داند که به ترتیب مراحل زیر را طی نموده باشند.
۱) ایمان:
یعنی اعتقاد درونی به حقیقت این رسالت بزرگ و التزام عملی به آن.
۲) هجرت:
یعنی کوچ کردن و بریدن از همه ی تعلقات دنیوی خویش و نجات از دست ظلم و استبداد حاکم و فراهم کردن زمینه ی استمرار دعوت در مکانی امن تر، از طرق مختلف کسب علم ودانش، نیرو وتوان نظامی و…
۳) جهاد و مبارزه ی مسلحانه با مال و جان:
یعنی مؤمنان قبل از طی مراحل مذکور، در جنگی نابرابرزمینه ی فنای خود و افراد بی گناه را فراهم نمی سازند و برای رسیدن به اهداف خویش از راهکارهای غیر مجاز و نامشروع مثل ترور واشاعه ی فرهنگ خشونت استفاده نمی نمایند.
در تاریخ بشریت، کسانی بیشترین نقش سازنده را داشتهاند که حرکت و هجرت کردهاند.
هجرت آدم علیه السلام تاریخ بشر را، هجرت موسی علیه السلام تاریخ یهودیت را و هجرت مسیح علیه السلام سرنوشت مسیحیت را رقم زد و هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سرآغاز فصل نوینی برای بشریت شد و هجرت علی علیه السلام از مدینه به کوفه و هجرت حسین بن علی علیهماالسلام از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا، موجی شد که تمام حرکتها و موجها و هجرت گذشتگان در او جمع آمد و همین طور ائمه دیگر.مسأله هجرت یکی از مهمترین مسائلی است که در آغاز اسلام، اساسیترین نقش را در پیروزی حکومت اسلامی ایفا کرد و در همه زمانها از اهمیّت فوق العادهای برخوردار است که از یک سو مؤمنان را از تسلیم در برابر فشار و خفقان محیط باز میدارد و از سوی دیگر عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان میشود.
۳ – جایگاه هجرت در متون دینی
[«هجرت» در زندگی بشر و پیشرفت علوم و بوجود آمدن تمدنها نقش تعیین کنندهای داشته و دارد؛ اسلام به عنوان آخرین دین الهی در ابعاد مختلف مسئله هجرت را مطرح کرده و بر آن پای فشرده است.
۳.۱ – هجرت یک دستور سازنده اسلامی
قرآن در بیش از ۱۴ آیه به زبانهای مختلف دستور به هجرت داده است.
گاهی با زبان ملامت، میگوید «مگر سرزمین خدا گسترده نبود، چرا دست به هجرت نزدید؟».
گاهی پاداش عظیم آن را گوشزد مینماید و میفرماید: «اَلَّذینَ امَنوُا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّه بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّه وَاوُلئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»
؛ «آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند درجه بزرگتری نزد خدا دارند و آنها رستگارند.»
۳.۲ – هجرت حرکت ثمربخش
کسی که در راه خدا هجرت کند، نقاط امن فراوان گستردهای در زمین مییابد. «وَمَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللّه یَجِدُ فِی الاْرْضِ مُراغَما کَثیرا وَسَعَةً…»
؛ «آن که در راه خدا هجرت کند، موضعهای بسیار وسیعی در زمین مییابد.»
۳.۳ – هجرت مبدأ تاریخ
هجرت مبدأ تاریخ مسلمانان و زیر بنای حوادث سیاسی، تبلیغی و اجتماعی آنان است.
هر قوم و ملّتی برای خود مبدأ تاریخی دارند؛ مثلاً، مسیحیان مبدأ تاریخ خود را میلاد حضرت مسیح علیهالسلام قرار دادهاند و در اسلام با این که حوادث مهمّی مانند ولادت پیغمبر اسلام صلیاللهعلیهوآله، بعثت، فتح مکه و رحلت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بوده، هیچ کدام انتخاب نشد و تنها زمان هجرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به عنوان مبدا تاریخ انتخاب شد و مسلمانان تمام حوادث را با سال هجری تعیین میکردند.
طبری و یعقوبی نظرشان این است که در زمان خلیفه دوم که اسلام توسعه یافته بود، به فکر تعیین مبدأ تاریخی که جنبه عمومی و همگانی داشته باشد، افتادند و پس از گفتگوی فراوان نظر علی علیهالسلام را دائر بر انتخاب هجرت به عنوان تاریخ پذیرفتند
۴ – اقسام هجرت
۴.۱ – هجرت مکانی و ظاهری
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»
«آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند ».
سخن حضرت ابراهیم (ع) که فرمودند: «…إّنی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی…»
«…من بسوی پروردگارم هجرت میکنم…».
ناظر به همین گونه از هجرت است، دوری از وطن و رفتن به سرزمین غربت برای این بود که کسی مانع یکتا پرستی حضرت ابراهیم (ع) نشود.
۴.۲ – هجرت باطنی و معنوی
هجرت از «ظلمت» به «نور» و از «کفر» به «ایمان» و از «گناه و نافرمانی» به «اطاعت و فرمانبری» از مصادیق چنین هجرتی است که پیام اصیل و فراگیر پیامبران و کتابهای آسمانی همین است.
در احادیث میخوانیم مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده امّا در درون روح خود، هجرتی نداشتهاند در صف مهاجران نیستند.
امام علی (ع) میفرمایند: «یَقُولُ الرَجُلُ هاجَرْتُ و لم یُهاجِرْ إنّما المُهاجِرونَ الّذین یَهْجُرونَ السَیّئاتِ و لَمْ یَاْتُوابها »
«بعضیها میگویند مهاجرت کردهایم در حالی که مهاجرت واقعی نکردهاند، مهاجران واقعی آنهایی هستند که از گناهان هجرت میکنند و مرتکب آن نمیشوند.»
همچنین آیه: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ »
«از پلیدی دوری کن»، ناظر به همین هجرت است.
پنج نوع مهاجرت در قرآن مطرح است:
مهاجرت اول مهاجرت فردی غیر متعهد است: یک انسان یا دو یا پنج یا هفت نفر، اینها افراد هستند. در داستان اصحاب کهف که جامعه شان را در یک راه غیر طبیعی و وضع زندگی شان را در شرایط ستمکارانه منحرف می بینند و شرایط جوری است که ناامیدند از اینکه اگر در جامعه بمانند بتوانند تغییری را در آن ایجاد کنند. گاه ممکن است انسان در تاریخ به این مرحله برسد.گاه ممکن است. وقتی می گویم گاه ممکن است بخاطر اینکه یک حکم عینی که هر فردی در حالتی باید انجام بدهد نیست اینها اصولی است که در یک مکتب نجات بخش مطرح است و هر کس در هر مرحله ای که قرار می گیرد یکی از این راهها را باید بشناسد و برود. گاه ممکن است شرایط بگونه ای باشد که افرادی که به یک ایمان بزرگ، به راه بزرگ، به حقیقت درست و راه نجات بخش و سلامت انسانی آشنا می شوند، یعنی به مرحله ایمان می رسند، در در وضعی باشند که ببینند اگر در ان جامعه بمانند، و بپوسند و یا اگر وارد جامعه بشوند باید دست های آلوده و دامن های تر داشته باشند و کسانی که نمی خواهند ایمان خودشان را پایمال کنند و نمی خواهند نه در گوشه ای گمنام بمیرند و نه در جامعه و زندگی دستهای آلوده داشته باشند، به مهاجرت می پردازند. این مهاجرت، مهاجرت افرادی است که غیر متعهدند، مسئولیت اجتماعی ندارند، قرار برای نجات خود و ایمان خود و انسانیت خود است. در این شرایط اصحاب کهف چنین رسالتی را ندارند متعهد نیستند که بر گردند و جامعه دقیانوسی را عوض کنند. اما می دانند اگر آنجا بمانند باید ابزار دست بشوند. بنابراین چون نمی خواهند ابزار دست بشوند به مهاجرت می پردازند تا بمانند و ایمان وانسانیتشان بماند و دیدیم که ماند. این مهاجرت را انسان پس از ایمان در مرحله خاصی است که در پیش می گیرید. آنجا جهاد هم دارند، اما جهاد غیر متعهد(از نظر تعهد اجتماعی): اینها با خویشتن و وضع زندگیشان جهاد می کنند.
۲–مهاجرت متعهد: انسانهایی هستند که به مرحله ایمان میرسند«الذین آمنوا»پس از اینکه به مرحله ایمان رسیدند به مهاجرت می پردازند چرا؟ زیرا می داننداگر بمانند راه اصلاح و کار در برابرشان نیست و شرایط به گونه ای است که دست انها بسته است و اقدام به هر گونه کار اصلاحی برایشان غیر ممکن است. اینها به مهاجرت می پردازند و به نقطه ای از زمین که مناسب می بینند، هجرت می کنند و از آنجا جهاد خودشان را با جامعه ای که ترک کردند آغاز می کنند. اینها جامعه را ترک می کنند زیرا نمی توانند بمانند و در ماندن نمی توانند کار کنند، از جامعه بیرون میروند برای اینکه از بیرون جهاد خوشان را با جامعه و سنتها و بیماریهای موجود در جامعه آغاز کنند. این مهاجرین، مهاجرین متعهد اجتماعی هستند و این مهاجرت برای جهاد و به نتیجه رسیدن جهاد است. پیغمبر اسلام خود نمونه اعلای چنین مهاجرتی است.
۱۳ سال در مکه با آن همه تلاش و کوشش شبانه روزی می بینم پیروزی ای که بدست می آورد اندک است و می بینم که قریش هر روز سرنوشت یکایک مسلمانان هائی را که بعد از ۱۳ سال کار پدید آمدند، در جامعه بدست دارند و هر روز برای شکنجه مسلمانان، ابوجهل تفنن به خرج می دهد و این ها طعمه هوس ها و جنایت های امثال ابوسفیان و ابو جهل هستند، ۱۳ سال کوشش و رنج مداوم پیغمبر در مکه نتیجه اش را می دانیم که چقدر است. بعد از این مرحله که اجبارا” باید طی می شد تا مهاجری بوجود می آمد و افرادی که سنگ زیرین جهاد و بنای تازه و نهضت تازه را می ریزند، تربیت می شدند، بعد از ۱۳ سال، پیغمبر به مهاجرت می پردازد و می بینیم در سال دوم بعنوان یک نیروی مهاجم نسبت به دشمن، در حال حمله به دشمن از مدینه بیرون می آید و در سال سوم و چهارم بعنوان بزرگترین نیروی مسلح و بزرگترین نیروی اجتماعی و بزرگترین جامعه مقتدر، جامعه پیغمبر اسلام بعد از هجرت است. و مسلمانانی که ۱۳ سال طعمه شکنجه های چند نفر اشرافی مکه و قریش بودند، بصورت بزرگترین منابع قدرت در شبه جزیره در می آیند و بعد از ۷یا ۸ سال امپراطوری ایران را تهدید می کنند و خود پیغمبر اسلام در سال ششم (شش سال بعد از هجرت)چنان نامه های قاطع و محکم و مطمئن به پادشاهان بزرگ عالم می نویسد که یکی از آنها خسرو ایران و دیگری قیصر روم است که این دو، دنیا را بین خود تقسیم کرده بودند. بعد از مهاجرت ناگهان اسلامی که در مکه در هر خانه ای برویش بسته بود (به تعبیر یکی از نویسندگان)، در مدینه پس از هجرت در هر خانه ای که میزد برویش باز می شد. این مهاجرت، مهاجرت متعهد است.
۳– این نوع مهاجرت، مهاجرت تبلیغی است برای بسط رسالت انسانی و تبلیغ و رساندن ایمان به اذهان، به محیط های بسته، به مستضعفین به جامعه های دور و به انسان هائی که در محدودیت های اجباری خاصی هستند و دیوارهائی بین انها و حقیقت و مکتب نجات بخش که در دنیا هست(مهاجران این مکتب را دارا هستند) کشیده شده است. این مهاجرت برای انجام هدایت همه انسانها است.این ایمان یک ایمان محلی، نژادی، بومیو دوره ای نیست.ایمانی است که در هر فرد بلافاصله یک رسالت انسانی و جهانی ایجاد می کند. بنابراین هر کس مسلمان می شود بلافاصله در برابرش همه انسانها را مخاطب می یابد و سرنوشت همه بشریت به نسبت شخصیت فرد او مطرح است و در آن سرنوشت، خودش را مسئول می داند و بنابراین انسان محبوس در چهارچوب وضع اجتماعی و طبیعی و جغرافیائی اش، انسانی که شایستگی انجام رسالت جهانی را داشته باشد نیست. رفتن یاران پیغمبر به دستور پیغمبر به حبشه (دو بار پیش از هجرت به مدینه) یکی از معانی این هجرت است که برای تبلیغ و برای انجام رسالت جهانی است، در عین حال که برای حفظ این بهترین سرمایه های انسانی اسلام هم بود، یعنی در هجرت به حبشه هم مسأله رسالت تبلیغی و ارشادی فکری اسلامی مطرح است و هم مسأله نجات یا هجرت غیر متعهد مهاجران حبشه (مهاجرت از نوع اصاب کهف) گر چه همه اینها زمینه سازی برای بازگشت به جامعه، اغاز کردن تمدن تازه، فرهنگ تازه و انسان تازه است.
۴–مهاجرت علمی: ممکن است مسأله کلمه و اصطلاح هجرت مطرح نباشد معنی حرکت در محدوده بومی به منطق گوناگون و متجرد بودن انسان بر روی خاک مطرح است .
دستورات مکرر اسلام برای رفتن و گشتن و سیر آفاق کردن و زمین را سفر کردن و جهانگردی (فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبت المکذبین ) یعنی زمین را بگردید و عاقبت بدکاران را بیابید) برای تحقیق علمی است و رسیدن به یک معنای تازه و یک مجهول تازه یعنی کیفیت و علت انحطاط اقوام گذشته و علت نابودی آن اقوام و ملت هائی که در قرآن گاه از آنها یاد می شود. به انسان می گوید گوشه خانه ننشینید و فکر کنید که چرا عاد از بین رفت، قوم ثمود از بین رفت، قوم لوط نابود شد و دائم ببافید و به دلیل عقل و منطق جامع و مانع بسازید، بلند شوید و راه بیفتید، بروید، نشکافید، ببینید، بجویید و بررسی عینی، تجربی، مشهودی و حسی بکنید. در اینجا بقدری مسأله عظیم است که قرآن حتی برای تاریخ، حتی برای تحقیق در تاریخ، مهاجرت و حرکت و محبوس نماندن در یک نقطه و در چهارچوب سنتها، شرایط اجتماعی و موروثی را فرمان می دهد و می دانیم که یکی از بزرگترین عواملی که علوم انسانی مثل فرهنگ شناسی، تمدن شناسی، نژاد شناسی و جامعه شناسی را در اروپا اینهمه شد داد و همچنین علوم طبیعی را مثل زمین شناسی، خاک شناسی، طبقات زمین و آب و معدن شناسی، گیاه شناسی، انواع جانوران را شناختن و این علوم فراوانی که انباشته شده و بسرعت رشد می کند، بیشتر مرهون دانشمندانی است که گوشه کتابخانه های دانشگاه هاروارد و سوربن و اسپانیا را ترک کردند و به قلب آفریقا رفتند و سالهل ماندند، به قلب جنگل رفتند و سالها کوشش کردند و همچنین به قلب کویر رفتند و سالها کاویدند، تا باستان شناسی، شناخت ملت های قدیم و جامعه های درخشان و تمدن های عطیمی که نابود شدند و فرهنگ های گذشته و همچنین زندگی حیوانات، گیاهان، طبقه بندیهای انواع آنها و علوم انسانی و طبیعت شناسی، زمین شناسی، جانور شناسی و گیاه شناسی همه را بوجود آوردند. حتی امروز اگر دانشمندی در اروپا توی کتبخانه های بزرگ اروپا کتاب ها را مطالعه بکند و کتابی بنویسد، این کتابش بی ارزش است. برای نوشتن تحقیقی روی جامعه، مطالعه در جا ملاک و مبدأ هر تحقیق در دنیای امروز است. یعنی برخیز و برو در همان نقطه که موضوع تحقیق در انجا قرار دارد. در همان نقطه باید مطالعه کنی، نه اینکه از گوشه ای ببافی یا بافندگی دیگران را سر هم کنی و تألیف کنی یا از دیگرانی که رفته اند آنجا و کار کرده اند، ملقمه ای درست کنی. نه برو روی زمین بگرد و ببین. گردش های علمی، سفرهای علمی و مهاجرت های علمی از قرون ۱۵، ۱۶، ۱۷ و بلاخص در قرون ۱۷ و ۱۸، در مسائل جامعه شناسی تا قرون ۱۹ و علوم انسانی، همه معلول حرکت جامعه شناسان و دانشمندان از سرزمین خودشان است و گشتن همه مناطق عالم. بنابراین علوم (علوم جدید) و این همه تحقیقات و این همه تحول فکری و اینهمه قوانینی که در رشته های مختلف علم امروزپدید آمده مال مهاجرین است. مهاجرین دانشمند محقق، محققین نه نشسته بلکه محققین مسافر و مهاجر.
۵–نوع دیگر مهاجرت، مهاجرت در درون است.
مهاجرت های چهار گانه ای که گفتم ترک آنجائی است که در آن زندگی می کنیم و رفتن به آن مکانی است که باید برویم برای هر کاری یا هر هدفی.
مهاجرت آخرین عبارت از ترک حالتی است که در آن بسر می بریم و چگونگی صفت و کیفیت خصوصیاتی که داریم. یعنی رها کردن ماهیتی که هستیم و رفتن به طرف آنچنان انسانی که باید باشیم، مهاجرت از آنچه هستیم به آنچه باید باشیم. وقتی که قرآن می گوید:( یا ایها المدثر) این مدثر چه چیزی است ک پیغمبر اسلام را در خودش پیچیده، که خداوند این را به عنوان یک صفت و خطاب تعیین می کند؟ آیا این واقعا” همان گلیم و همان لباسی است که پیغمبر به خودش پیچیده؟ آیا مقصود همه این بندهائی نیست طبیعت وارث و گذشته و اساطیر و الاولین و محیط اجتماعی و محیط خانوادگی و محیط تربیتی و هر چه روح را در خود می پیچد و رهائی و استقلال و آزادی و حرکت را در انسان می کشد؟ این دثاری است که انسان را در خود می پیچد و از ” یا ایها المدثر ” منظور تنها پیغمبر اسلام نیست. هر کس به ایمان محمد رسیده باید از دثار جاهلیتی که او را در خود می پیچد، دربیابید و برخیزد ” قم فانذر –و ربک فکبر- و ثیابک فطهر ” آیا واقعا” در چنین خطاب های عظیمی که بشریت مطرح است، که رسالت عوض کردن تاریخ مطرح است، یک مرنبه خدا می گوید لباست را پاک کن یا لااقل تنها این معنی را دارد؟
” و الرجز فاهجر” پلیدی را هجرت کن و از پستی و بدی همواره در حال گریز و سفر باش. “المهاجرین من هاجر من السیأت ” (مهاجر کسی است که از بدی ها هجرت می کند)بدیهای کجا؟ بدیهای بیرون و بدیهای درون در” رجز” . از همه این مسائل از لحنی که در قرآن در سخن گفتن از هجرت و مهاجر پدیدار است و همچنین از اثری که مهاجرت در تاریخ بشر به عنوان عامل تغییر دهنده جهان بینی، روح و مغز و شرایط اجتماعی منجمد و تبدیل کننده انسان و جامعه و روح و فرهنگ راکد به انسان متحرک و جامعه نو و فرهنگ تازه دارد و برمی آید که در تاریخ مهاجرت به عنوان عامل سازنده تاریخهای نو و سرنوشتهای نو، ویران کننده کهنگی و رکود و بستگی و باز کننده این حلقه های محدود محیط و سازنده همه تمدنهائی که تاکنون می شناسیم هست و به تعبیر دیگر مهاجرت عبارت است از آن قیچی ای که همه بندهائی را که بوسیله آنها روح و انسانیت انسان به میخ های زمین و راکد و محبوس و محدود و بسته است و او را از استقلال و اراده و آزادی و حق ابتکار و سازندگی و خلاقیت محروم میکند، می برد و روح را سبکبار می کند تا بتواند آزادی اش را بدست آورد که آزادی انسان در سه زندان محبوس است: طبیعت، جامعه و تاریخ و مهاجرت کوبنده هر سه است تا انسان را از این سه زندان نجات بدهد و مهاجرت پنجمین، مهاجرت درونی، روانی، عرفانی و مهاجرت روح آزاد شده از این سه بند محیط و طبیعت و تاریخ است که با این مهاجرت این روح باید از چهارمین زندان که خودش هست هم نجات پیدا کند. در زندگی پیغمبر اسلام هم که موارد فراوان دارد، در همه احادیثی که از هجرت سخن گفته و بلاخص از آیاتی که سخن هجرت رفته و همه جا تکرار می شود که مغانم کثیر و فضل خدا و حسنه در دنیا یعنی زندگی خوب مادی و همچنین سرنوشت نتعالی و کمال آخرت هر دو برای مهاجر است، بر می آید که مهاجرت در اسلام بگونه ای مطرح می شود و اسلام با تازیانه هجرت که دائما” در همه نسل ها و همه قرن ها بر روح پیروانش می زند، می کوشد تا از درون و از بیرون انسان را براند و همواره در حال حرکت بدارد. و از ماندن در یک جا، چنانکه آب در یک جا می پوسد. روحش نپوسد و اینست که مهاجرت انسان را آزاد می کند.
۵.۱ – برای فراگیری دانش
قرآن میفرماید: «وَما کانَ الْمُؤمِنُون لِیَنْفِرُوا کافَّةً فَلَوْلا نَفَر مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فی الدّین…»
؛ «شایسته نیست مؤمنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان طایفهای کوچ (و هجرت) نمیکند تا در دین (و معارف و احکام اسلام ) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟»
در روایات به مسلمانان دستور دادهاند که برای فراگیری علم اگر لازم باشد تا نقطههای دور دست همچون چین مسافرت و مهاجرت کنند.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصّینِ
؛ علم کسب کنید اگر چه در چین باشد.»
در این هجرت خداپسندانه هزاران ملک طالب علم را مشایعت میکنند، چنان که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ یَطْلُبُ عِلْما شَیّعَهُ سَبْعُونَ اَلْفَ مَلَکٍ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ،
؛ کسی که از خانهاش برای کسب علم خارج میشود، هفتاد هزار ملک او را بدرقه میکنند و برای او استغفار مینمایند.»
۵.۲ – برای حفظ دین
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «مَنْ فَرَّ بِدینِهِ مِنْ اَرْضٍ اِلیَ اَرْضٍ وَاِنْ کانَ شِبْرا مِنَ الاْرْضِ اِسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ
؛ کسی که برای حفظ دین و آئین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر هجرت کند، استحقاق بهشت مییابد.»
۵.۳ – از دست ظلم
قرآن میفرماید: «وَالَّذینَ هاجَرُوا فِی اللّه مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّءَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً» ؛ آنها که مورد ستم واقع شدند، و به دنبال آن در راه خدا مهاجرت اختیار کردند، جایگاه پاکیزهای در دنیا به آنها خواهیم داد.»
۵.۴ – از گناه
اصولاً روح هجرت مقدس همان فرار از «ظلمت» به «نور» و از کفر به ایمان، از گناه و نافرمانی به اطاعت خدا است، و لذا در احادیث میخوانیم، مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده اما در درون و روح خود هجرتی نداشتهاند، در صف مهاجران نیستند، و به عکس آنها که نیازی به هجرت مکانی نداشتهاند، اما دست به هجرت درونی زدهاند، در زمره مهاجرانند.
امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرمایند: «وَیَقُولُ الرَّجُلُ هاجَرْتُ وَلَمْ یُهاجِرْ اِنَّمَا الْمُهاجِرُونَ الَّذینَ یَهْجُرُونَ السَّیِّئاتِ وَلَمْ یَأْتُوا بِها
؛ کسی میگوید مهاجرت کردم در حالی که مهاجرت واقعی نکرده است، مهاجران (واقعی) آنها هستند که از گناهان هجرت کنند و مرتکب آن نشوند.»
۵.۵ – به سوی خدا
در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم علیهالسلام (و بنا بر قولی از زبان لوط علیهالسلام )
میخوانیم: «وَقالَ اِنّی مُهاجرٌ اِلی رَبّی اِنّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ
؛ و (ابراهیم )گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم که او عزیز و حکیم است.»
۶ – اهداف هجرت
از انواع هجرت، اهداف هجرت هم به دست میآید.
گاهی هجرت برای کسب دانش و علوم است (یَطْلُبُ عِلْما)، گاهی به هدف حفظ دین (مَنْ فَرَّ بِدینِه مِن اَرضٍ…) و گاهی برای فرار از ظلم و ظالم (هاجَرُوا… من بعد ما ظُلموا) و گاهی برای رسیدن به خداوند (مُهاجِرٌ اِلی رَبّی) و زمانی برای فرار از گناه است (یَهْجُرُونَ السَّیِّئاتِ)و همه اهداف گذشته یا به نیّت خدا و (فی سَبیلِ اللّه) است یا برای غیر خدا.
۷ – آثار هجرت در راه خدا
۷.۱ – امنیت
«وَ مَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَ سَعَةً…»
«کسی که در راه خدا هجرت کند جاهای امنِ فراوان و گستردهای در زمین مییابد…».
طبق این آیه اسلام با صراحت دستور میدهد که اگر در محیطی بخاطر عواملی نتوانستید آنچه وظیفه دارید انجام دهید به محیط و منطقه امن دیگری مهاجرت کنید.
۷.۲ – بخشودگی گناهان
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ الَّذِینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَـئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ »
«کسانی که ایمان آوردهاند و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است ».
بر پایه این آیه مؤمنان و مجاهدان همگی به رحمت الهی امید دارند البته مؤمنان اهل هجرت و جهاد در راه خدا، در مرتبه والا از رجای واثق و رحمت خاص برخوردارند. ۷.۳ – رهائی از شرک
رهائی از محیط شرک آلود و کفر آمیز:
«إذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا »
«زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.»
۸ – اوصاف مهاجران
[
اوصاف مهاجران شایسته و راستین عبارت هست.
۸.۱ – ایمان و اخلاص
«نیت» اساس خوبیها و بدیها است.
انگیزه انسان برای انجام افعال اختیاری، گوناگون است؛ بعضی از انگیزهها برای تأمین نیازمندیهای مادی و غرایز حیوانی است، و بعضی از آنها برای ارضای عواطف اجتماعی و گاه انگیزه کارها و اقدامات انسان، رضایت خداوند و خشنودی او است.
اولین ویژگی مهاجران راستین، اخلاص و انگیزه الهی است که از ایمان آنها سرچشمه میگیرد.
بعضی آیات و روایات را در این زمینه عبارتند از:
۸.۱.۱ – اخلاص در راه خدا
در چند آیه از قرآن قید «فی سبیل اللّه؛ در راه خدا» برای هجرت مهاجران ذکر شده است؛ مانند «هاجَروا وَجاهَدوُا فی سَبیلِ اللّه»؛
«در راه خدا هجرت و جهاد کردند.»
و «مَن یُهاجِر فی سَبیلِ اللّه یَجِدْ فی الارضِ مُراغَما»
؛ «کسی که در راه خدا هجرت کند، در زمین جاهای امن… مییابد.»
و مانند «وَالذینَ امَنوُا وَهاجَروُا… فی سَبیلِ اللّه»
؛ «کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند… در راه خدا.»
پیامبر اکرم فرمود: «أیُّها النّاسُ اِنَّما الاَعْمالُ بِالنّیّاتِ و اِنَّما لِکُلِّ امْریءٍ ما نَوی، فَمَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ الی اللّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ اِلَی اللّه وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ اِلی دُنْیا یَصیبُها اَوْ اِمرَأةٍ یَتَزَوَّجُها فَهِجْرَتُهُ اِلی ما هاجَرَ اِلیهِ؛
ای مردم! (ارزش و عدم ارزش )اعمال فقط با انگیزهها است و فقط برای هر کس همان میماند که نیت کرده است. پس کسی که هجرتش به سوی خدا و رسولش باشد، پس هجرتش به سوی خدا و رسول او است و کسی که هجرتش به سوی دنیایی باشد که به آن برسد، و یا زنی که با او ازدواج کند، هجرتش به سوی همان چیزی است که به سوی آن هجرت کرده است.»
به همین جهت است که ابراهیم علیه السلام اعلان میدارد «اِنّی مُهاجِرٌ الی رَبِّی»
؛ «به راستی به سوی خدایم هجرت میکنم.»
و «اِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی»
؛ «من به سوی خدای خود میروم.»
آری مهمترین صفت و ویژگی مهاجر آن است که هجرتش، تلاشش، تبلیغش و… همه برای خدا باشد و ایمانش از سر تسلیم و رضایت خداوند: «مَنْ دَخَلَ فی الاِسلامِ طَوْعا فَهُو مُهاجِرٌ؛
هر کس داوطلبانه (و از سر تسلیم در مقابل رضایت خداوندی )به اسلام در آید، مهاجر است.»
۸.۱.۲ – دنبال خشنودی الهی رفتن
«لِلفُقراء المُهاجِرینَ الذّینَ أُخرِجوُا مِنْ دیارِهِمْ و َ اَموالِهِم یَبتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّه وَ رِضْوانا و یَنْصُروُنَ اللّه وَ رَسُولَهُ»
؛ «(این اموال) برای فقیران مهاجری است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدهاند، در حالی که فضل الهی و رضای او را میطلبند و خدا و رسولش را یاری میکنند.»
در این آیه سه صفت برای مهاجران خدایی ذکر شده است: دنبال فضل الهی بودن، خشنودی او را در خواست نمودن، و خدا و رسول او را یاری کردن؛ ولی در واقع همه این صفات به یک هدف؛ یعنی، اخلاص برمیگردد.
۸.۱.۳ – حفظ ایمان
قرآن کریم درباره اصحاب کهف؛ جوانمردان مهاجر خداجو میفرماید: «وَ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالحَقِّ اِنّهُم فِتْیَةٌ امَنوُا بِرَبِّهِم وَ زِدْناهُمْ هُدیً وَ رَبَطْنا علی قُلُوبِهِمْ اِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّمواتِ وَ الاْرْضِ»
؛ «ما داستان آنها را به حق برای تو بازگو میکنیم، آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم و دلهای آنها را محکم ساختیم، در آن هنگام که قیام کردند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است.»
آیات فوق سراسر ایمان و توحید و انگیزه الهی جوانان مهاجر کهف را بیان میکند.
۸.۲ – پاکیزگی و طهارت درونی
مبلغ مهاجر آن گاه سخنانش به دلها راه خواهد یافت که از دل پاک برآید.
به همین جهت است که پیامبران، از جمله خاتم پیغمبران، آن گاه وحی را تلقی و دریافت میکنند که به اوج پاکی رسیده باشند.
و بعد از دریافت وحی و راه یابی به عمق کتاب تدوین، دستور راه یابی به قلب کتاب تکوین، یعنی انسان را مییابند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روزهای اول بعثت دستور چنین هجرتی داده میشود. «وَالرُّجْزَ فاهْجُرْ»
؛ «و از پلیدی دوری کن.»
هر چند این فرمان جنبه دفعی دارد نه رفعی؛ ولی به این مقدار این پیام را همراه دارد که مبلغان مهاجر باید هجرتی از گناهان داشته باشند و برخوردار از طهارت و پاکی روحی باشند.
۸.۳ – هجرت کردن از گناه
بدان جهت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «أَشْرَفُ الْهِجْرَةِ أنْ تَهْجُرَ السَّیِئاتِ؛
برترین هجرت آن است که از گناهان هجرت کنی.»
آری یکی از بارزترین صفات مهاجران ـ که حتی نام هجرت به خود گرفته ـ دوری از گناه و تمایلات نفسانی است.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ألهِجْرَةُ هِجْرَتانِ: اِحْداهُما أَنْ تَهْجُرَ السَّیِئاتِ وَ الاُخْری أَنْ تُهاجِرَ الی اللّه تَعالی وَ رَسُولِهِ وَ لاتَنْقَطِعُ الْهِجْرَةُ ما تُقُبِّلَتِ التَّوْبَةُ؛ هجرت دو گونه است: یکی از آنها اینکه از بدیها دوری کنی و دیگری آن است که به سوی خداوند متعال و رسولش هجرت کنی و تا زمانی که توبه پذیرفته میشود، هجرت قطع نمیشود.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «أَفْضَلُ الهِجْرَةِ أَنْ تَهْجُرَ ما کَرِهَ اللّه؛
برترین هجرت آن است که فاصله بگیری از چیزی که خدا بد میداند.»
و فرمود: «أَفْضَلُ الْهِجْرَةِ أَنْ تَهْجُرَ السُّوء؛ برترین هجرت آن است که از بدی هجرت کنی.»
و فرمود: «أَلْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ الخَطایا وَ الذُّنُوبَ؛ مهاجر کسی است که (از)خطاها و گناهان هجرت کند.»
۸.۴ – هجرت کردن از تمایلات نفسانی
در اینجا به صورت حصر میفرماید تنها مهاجر کسی است که از خطاها و گناهان هجرت کند.
این نکته را هم اضافه کنیم که در هجرت و دوری از گناه، هجرت دیگری نهان است و آن هجرت از شهوات و تمایلات میباشد.
علی علیه السلام فرمود: «أُهْجُروا الشَّهَواتِ فَاِنَّها تَقُودُکُمْ الی رُکُوب ِ الذُّنُوبِ و التَهَجُّمِ علی السَّیِّئاتِ؛ از شهوات هجرت و دوری کنید، زیرا شهوات شما را به سوی ارتکاب گناهان و هجوم بردن بر زشتیها هدایت میکند.»
۸.۶ – انتخاب مکان مناسب
امام علی علیه السلام فرمود: «لَیْسَ بَلَدٌ بِاَحَقٍّ بِکَ مِنْ بَلَدٍ، خَیْرُ البِلادِ ما حَمَلَکَ؛
هیچ شهری برای تو شایسته تر از شهر دیگری نیست، بهترین شهرها آن (شهری) است که تو را پذیرا گردد. (و وسائل پیشرفت تو را فراهم سازد).»
ولی با این همه سفارشها و یا دقت در انتخاب مکانها، هجرت مشکلاتی را در پی دارد که باید با صبر و بردباری آنها را تحمل کرد.
۸.۷ – صبر و بردباری
قرآن کریم میفرماید: «فَالَّذینَ هاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مَنْ دِیارِهِمْ وَأوُذوا فی سَبِیلی وَقاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِم»
؛ «آنها که هجرت کردند و از سرزمین خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند (ولی همه را تحمل کردند )به یقین گناهانشان را میبخشم.»
و در آیه دیگری در توصیف مهاجران فرمود: «اَلَّذینَ صَبَروُا»؛
«آنها کسانی هستند که صبر و استقامت پیشه کردند.»
خداوند به پیامبرش ـ که کوه صبر بود ـ به عنوان مبلغ دستور میدهد: «وَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرا جَمِیلاً»؛
«و در برابر آنچه آنها (مخالفان و دشمنان) میگویند شکیبا باش و با طرز زیبایی از آنها هجرت و دوری نما.»
مرحوم طبرسی میگوید: «این آیه دلالت میکند بر اینکه مبلغین (مهاجر ) اسلام و دعوت کنندگان به سوی قرآن، باید در مقابل ناملایمات شکیبایی پیشه کنند و با حُسن خلق و مدارا، با مردم معاشرت نمایند تا سخنان آنها زودتر پذیرفته شود.»
۸.۸ – توکل و امیدواری
از دیگر ویژگیهای مهاجران توکل و اعتماد بر خداوند متعال میباشد.
قرآن کریم میفرماید: «وَالَّذینَ هاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبِیلِ اللّهِ اُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛ [
«و کسانی که هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
چنان که حضرت موسی علیه السلام هنگام هجرت به مَدْیَن، سخنش توکل بر خدا بود.
قرآن میگوید: «هنگامی که متوجه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.» [
۸.۹ – صداقت در عمل
یکی دیگر از صفات مهاجران که در موفقیت و نفوذ اجتماعی آنها نقش بسزای دارد، راست گویی و صداقت پیشگی است.
پیامبران مخصوصا پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله یکی از راههای موفقیتشان راست گویی بود؛ تا آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معروف به «امین» شده بود؛ یعنی، در همه چیز و همه جا مورد اطمینان بود، و گفتار او سراسر صداقت بود.
قرآن درباره این ویژگی میفرماید: «لِلْفُقَراء الْمُهاجِرینَ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ….اُؤلئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»؛«این اموال برای مهاجران فقیری است که از سرزمین خود بیرون رانده شدند…آنها راستگویانند.»
نقش و کاربرد این صفت درباره مبلغان مهاجر بیشتر ظاهر میشود؛ چرا که نقل مطالب به دور از تحریف و خلاف واقع باشد.
در یک کلام، یک مبلّغ مهاجر، در گفتار و رفتار خود باید صادق و راستگو باشد، و عالم و مبلّغ راستین کسی است که رفتار او گفتارش را تصدیق کند و راستی آن را آشکار سازد.
علی علیه السلام در توضیح سخن خداوند که میفرماید: «اِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»؛ «از میان بندگان خدا فقط علماء و دانشمندان از خدا میترسند.» [
فرمود: «یَعْنی بِالعُلَماء مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ یُصَّدِقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَیْسَ بِعالِمٍ؛ مقصود از علما کسی است که رفتار او گفتارش را تصدیق کند و کسی که رفتارش سخنش را تصدیق نکند، پس عالم نیست.» [
۹ – مهاجران نمونه
[قرآن و روایات گاهی برای اهمیّت هجرت به نمونههای عینی و عملی هجرت اشاره میکند.
۹.۱ – حضرت ابراهیم
حضرت ابراهیم علیهالسلام بعد از جریان آتش سوزی نمرود و انجام رسالت خویش در سرزمین بابل تصمیم گرفت به سوی شام هجرت کند. [
در قرآن آیات مختلفی به این مطلب اشاره دارد:
۱. «وَقالَ اِنّی مُهاجِرٌ اِلی رَبّی اِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ]
؛ گفت من به سوی خدای خود مهاجرت میکنم. او عزیز و حکیم است.»
۲. «اِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی سَیَهْدین
؛ من به سوی خدای خویش میروم. بزودی مرا هدایت خواهد کرد.»
۳. «وَ نَجَّیْناهُ وَلُوطا اِلَی الاْرْضِ الَّتی بارَکْنا فیها لِلْعالَمینَ
؛ او (ابراهیم) و لوط را به سرزمینی که برای جهانیان پر برکتش ساخته بودیم، نجات (و رهائی) بخشیدیم.»
۹.۱.۱ – پاداش هجرت حضرت ابراهیم
خداوند به عنوان پاداش هجرت ابراهیم علیهالسلام، بعد از آن به او نعمتهای بزرگی عطا فرمود:
۱. فرزندان لایق و شایسته که بتوانند چراغ ایمان و نبوت را در دودمان او روشن نگهدارند.
۲. در دودمان حضرت ابراهیم علیهالسلام و کتاب آسمانی قرار داد.
۳. پاداش دنیوی همچون نام نیک و لسان صدق فی الاخرین به او عنایت فرمود.
۴. در آخرت او را از صالحان قرار داد.
قرآن به همین پاداشها اشاره دارد، آنجا که میفرماید: «وَقالَ إِنّی مُهاجِرٌ الی رَبّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم وَوَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وجَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتابَ وَءآتَیْناهُ اَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَاِنَّهُ فِی الاْءخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ
؛ و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم که او عزیز و حکیم است و ما به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و در دودمانش نبوّت و کتاب (آسمانی) قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و در آخرت از صالحان است.»
خداوند بر اثر هجرت و تلاش ابراهیم علیهالسلام تمام احوال ناراحت کننده او را به ضد آن و به بهترین حالت تبدیل نمود؛ بت پرستان بابل میخواستند ابراهیم را با آتش بسوزانند آتش گلستان شد.
آنها میخواستند او همیشه تنها بماند، خداوند آنچنان جمعیّت و کثرتی برای او قرار داد که دنیا از دودماناش پر شد.
بعضی از نزدیکترین افراد به او ـ از جمله آذر ـ گمراه و بت پرست بودند، خداوند در عوض به او فرزندانی داد که هم خود هدایت یافته بودند و هم هدایتگر دیگران شدند.
ابراهیم علیهالسلام در آغاز مال و جاهی نداشت، امّا خداوند در پایان مال و جاه عظیمی به او عطا کرد.
ابراهیم علیهالسلام در ابتدا به قدری گمنام بود که حتّی بتپرستان بابل هنگامی که میخواستند از او یاد کنند میگفتند: «سَمِعْنا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ اِبْراهیمُ»؛ «شنیدیم جوانکی گفتگوی بتها را میکرد که به او ابراهیم گفته میشود.» اما خدا آنچنان اسم و آوازهای به او داد که به عنوان شیخ الانبیا یا شیخ المرسلین معروف شد.
این همه بر اثر هجرت و تلاش او در راه خدا بود.
۹.۲ – حضرت موسی
حضرت موسی علیهالسلام یکی از فرعونیان را کشت. این قتل یک قتل ساده نبود؛ بلکه جرقهای برای یک انقلاب و هجرت بود.
دستگاه فرعونی نمیتوانست به سادگی از کنار آن بگذرد که بردگان بنی اسرائیل، قصد جان اربابان خود کنند! زیرا تکرار آن تهدیدی علیه حکومت وقت بود.
لذا جلسه مشورتی تشکیل دادند و حکم قتل موسی علیهالسلام را صادر کردند.
در این هنگام یک حادثه غیر منتظره موسی علیهالسلام را از مرگ حتمی رهائی بخشید. «مردی از نقطه دور دست شهر (از مرکز فرعونیان) با سرعت آمد و به موسی علیهالسلام گفت: این جمعیّت برای کشتنت به مشورت نشستهاند، فورا از شهر خارج شو که من از خیرخواهان توام
موسی از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهای. عرض کرد پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهائی بخش. هنگامی که متوجّه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.
آری موسی علیهالسلام بعد از این که محیط را آلوده و نا امن تشخیص داد، تصمیم گرفت به سوی سرزمین «مدین» که شهری در جنوب شام و شمال حجاز و از قلمرو مصر و حکومت فرعونیان خارج بود هجرت کند.
موسی علیهالسلام، جوانی که در ناز و نعمت بزرگ شده، باید دوران هجرت و سختی را پشت سر بگذارد و از تارهائی که قصر فرعون بر گرد شخصیّت او تنیده بود، بیرون آید؛ در کنار مستضعفان قرار گیرد؛ درد آنها را با تمام وجودش احساس کند و آماده یک قیام الهی بر ضد مستکبران گردد.
۹.۲.۱ – پاداش هجرت حضرت موسی
۱. رسالت و نبوت.
۲. کلیم اللّه شدن. «خداوند فرمود: ای موسی تو را با رسالتهای خویش و با سخن گفتنم بر مردم برگزیدم.
۳. آسان کردن کارها.
۴. گره گشائی از زبان.
۵. فصاحت و بلاغت.
۶. وزارت برادر و….
این پاداشها در آیات ۲۴ تا ۳۶ سوره طه
بیان شده است.
۹.۳ – پیامبر اکرم
بعد از آن که سران قریش طبق پیشنهاد «ابوجهل» تصمیم گرفتند تا از تمام قبائل افرادی انتخاب شوند، و شبانه به طور گروهی به خانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله حمله برند و او را قطعه قطعه کنند، پیک وحی نازل شد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله را از نقشههای مشرکان آگاه ساخت، «واِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثَبِّتُوکَ اَوْ یَقْتُلُوکَ اَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الُماکِرینَ».
«هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند (و نقشه بکشند) تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند، آنان با خدا از در حیله وارد میشوند و خداوند حیله میکند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.»
۹.۳.۱ – آثار هجرت پیامبر اکرم
بررسی تاریخ نشان میدهد که هجرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و مسلمانان و جهاد، دو عامل اصلی در پیروزی اسلام در برابر دشمنان نیرومند بود.
اگر هجرت نبود اسلام در محیط خفقانآور مکه از میان میرفت.
هجرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اسلام را از شکل منطقهای بیرون آورد و در شکل جهانی قرار داد.
و آثار دیگری هم هستند که عبارتند از:
۱. توسعه اسلام و ازدیاد مسلمانان.
۲. تشکل مسلمین.
۳. ایجاد ارتش اسلام.
۴. ایجاد مرکز قدرت برای مسلمانان.
۵. تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، و تبدیل شدن یثرب (مدینه) به «مَدینَةُ الرَّسُول».
۶. مهار دشمنان و سرکوب آنها (اعم از مشرکین و یهودیان).
۷. بیرون آمدن اسلام از شکل منطقهای و جهانی شدن و عزت آن.
۸. پیروزیهای پی در پی و فتح مکّه.
۹. فراهم آمدن زمینه تربیت انسانهایی چون سلمان و اباذر و عمّار و… .
۱۰ – هجرت مسلمانان
[مسلمانان دو بار هجرت کردند:
۱۰.۱ – هجرت محدود
گروه کوچکی از مسلمانان بعد از دیدن وضع رقتبار مسلمانان و شکنجه بیامان مشرکان و… مسئله را با پیامبر صلیاللهعلیهوآله مطرح کردند و از حضرت کسب تکلیف نمودند.
حضرت در پاسخ فرمود: «اگر به سرزمین حبشه سفر کنید، (برای شما بسیار سودمند خواهد بود) زیرا بر اثر وجود یک زمامدار نیرومند و دادگر در آنجا به کسی ستم نمیشود و آنجا سرزمین دوستی و پاکی است و شماها میتوانید در آن سرزمین بسر ببرید تا خدا فرجی برای شما پیش آورد».
«لَوْ خَرَجْتُمْ اِلی اَرْضِ الْحَبَشَةِ فَاِنَّ بِها مَلِکا لا یُظْلَمُ عِنْدَهُ اَحَدٌ وَهِیَ اَرْضُ صِدْقٍ حَتّی یَجْعَلَ اللّهُ لَکُمْ فَرَجا مِمّا اَنْتُمْ فیهِ».
[کلام پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله، چنان اثر کرد که در زمانی کوتاه آنهایی که آمادگی بیشتری داشتند، بار سفر بستند.
شبانه و مخفیانه، برخی پیاده و بعضی سواره راه جدّه را پیش گرفتند و مجموع آنها در این نوبت ده یا پانزده نفر بودند. چهره شاخص آنها جعفر بن ابیطالب بود و میان آنها چهار زن مسلمان نیز دیده میشد.
سخنان جعفر بن ابیطالب نزد نجاشی زمامدار حبشه چنان تاثیر گذاشت که شاه حبشه، از گفتار جعفر کاملاً خوشحال شد و گفت: «به خدا سوگند، عیسی را بیش از این مقامی نبود.»
ولی وزیران و اطرافیان منحرف، گفتار شاه را نپسندیدند و او علی رغم افکار آنها عقاید مسلمانان را تحسین نمود و به آنها آزادی کامل داد.
۱۰.۲ – رهآورد هجرت اوّل
در نتیجه هجرت این گروه از مسلمانان بذر اسلام در بیرون از جزیرة العرب (از جمله قلب نجاشی) پاشیده شد، لذا در سفر بعدی جعفر به حبشه، به فرمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، علنا نجاشی به اسلام دعوت شد و او نیز اجابت نمود و ایمان آورد.
به هنگام بازگشت جعفر و همراهان، چهل تن از اهل آن کشور که ایمان آورده بودند، به جعفر گفتند: به ما اجازه ده تا خدمت این پیامبر صلیاللهعلیهوآله برسیم و اسلام خود را بر او عرضه بداریم.
همراه جعفر به مدینه آمدند، هنگامی که فقر مالی مسلمانها را مشاهده کردند، به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عرض کردند: ما اموال فراوانی در دیار خود داریم، اگر اجازه فرمایید به کشور خود بازگردیم و اموال خود را همراه بیاوریم و با مسلمانان تقسیم کنیم، پیامبر صلیاللهعلیهوآله اجازه فرمودند، رفتند و اموال خود را آوردند و میان خود و مسلمین تقسیم کردند، در این هنگام آیههای ۵۲ تا ۵۴ سوره قصص
نازل گردید و خداوند از آنها تمجید کرد.
۱۰.۳ – هجرت گروهی
قرآن از مهاجران یاد شده با عنوان «پیشگامان نخستین» یاد کرده است.
چنان که میفرماید: «وَالسّابِقُونَ الاْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَالاْنصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِیَ اللّه عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»
؛ «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند.»
و آیه ۴۱ سوره نحل: «وَالَّذینَ هاجَرُوا فِی اللّه مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا…»
؛ «آنانی که در راه خدا هجرت کردند، بعد از آن که ستم شدند.» درباره این گروه نازل شده است.
گاه به این هجرت، هجرت اولیه و به هجرت گروهی از مسلمانان که بعد از صلح حدیبیه و به دست آمدن یک محیط نسبتا امن به مدینه هجرت نمودند، «هجرت ثانیه» گفته میشود، و گاهی بر هجرت تمام کسانی که بعد از جنگ بدر تا زمان فتح مکّه به مدینه مهاجرت کردند، این عنوان اطلاق میشود
۱۱ – پاداش مهاجران
[از جمله نکاتی که دلالت بر رفعت جایگاه هجرت در اسلام دارد، پاداشهای عظیمی است که خداوند در دنیا و آخرت به مهاجران عنایت نموده است، که به برخی موارد اشاره میشود:
۱۱.۱ – جایگاه دنیوی و پاداش اخروی
«وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخْرة اکبر لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ »
«آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (ومقام) خوبی به آنها میدهیم و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر میدانستند!».
تشکیل جامعه صالح اسلامی که واژۀ «حسنة» بر آن منطبق است همان پاداش دنیوی است.
۱۱.۲ – امنیت گسترده
قرآن در اینباره میفرماید: «ومَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الاَْرْضِ مُراغَما کَثیرا وَسَعَةً وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرا اِلَی اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللّهِ وَکانَ اللّهُ غَفُورا رَحیما»
؛ «و کسی که در راه خدا هجرت کند، نقاط امن فراوان و گستردهای در زمین مییابد. کسی که از خانهاش به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خدا است و خداوند آمرزنده و مهربان است.
در آیه ۱۱۰ سوره نحل میخوانیم: «اِنَّ رَبَّکَ لِلذینَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَصَبَرُوا اِنَّ رَبّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ».
۱۱.۳ – بهشت جاودان و بخشش گناهان
«فَالَّذینَ هاجَرُوا وَاُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَاُوذُوا فی سَبیلی وَقاتَلُوا وَ قُتِلُوا لاَُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَلاَُدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ ثَوابا مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»
؛ ««آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانههای خویش بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را میبخشم و آنها را در باغهای بهشتی که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد میکنم. این پاداشی است از طرف خداوند و بهترین پاداشها نزد پروردگار است.»
۱۱.۴ – روزی شایسته
«وَالَّذینَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَالَّذینَ آوَوْا وَنَصَرُوا اُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَریمٌ»
؛ «و آنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و آنها که (مهاجران را) پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنانی حقیقیاند. برای آنها آمرزش و روزی شایستهای است.»
«وَالَّذینَ َهاجَرُوا فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلُوا اَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللّهُ رِزْقا حَسَنا وَاِنَّ اللّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرّازِقینَ، لَیُدْخِلَنَّهُمْ مُدْ خَلاً یرضَوْنَهُ واِنَّ اللّهَ لَعَلیمٌ حَلیمٌ»
؛ «و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، خداوند به آنها روزی نیکویی میدهد، و خداوند بهترین روزی دهندگان است. خداوند، آنان را در محلّی وارد میکند که از آن خشنود خواهند بود و خداوند دانا و بردبار است.»
۱۱.۵ – بالاترین درجه نزد خداوند و رستگاری ابدی
«اَلَّذینَ امَنوُا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَاوُلئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنه وَرِضْوانٍ وَجَنّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ خالِدینَ فیها اَبَدا اِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظیمٌ»
؛ «آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا با اموال و جانهایشان جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها رستگارند، پروردگارشان آنها را به رحمتی از ناحیه خود، و رضایت (خویش) و باغهایی (از بهشت )بشارت میدهد که در آن نعمتهای جاودانه دارند و همواره تا ابد در این باغها خواهند بود، زیرا پاداش عظیم نزد خداوند است.»
به راستی عظیمترین و برترین پاداشها را خداوند برای مهاجران مؤمن و مجاهد در نظر گرفته است.
۱۲ – پاداش مرگ در موقع هجرت
[«…وَ مَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَ سَعَةً وَ مَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلی اللّهِ وَ کَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا »
«…و هر کس به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خداست و خداوند، آمرزنده و مهربان است».
مهاجرت به سوی خدا و رسول کنایه از مهاجرت به سرزمین اسلام است سرزمینی که انسانها میتوانند با کتاب خدا، سنّت رسول خدا آشنا شده و سپس به آن دو عمل کنند.
و چنین شخصی اگر در این سفر بمیرد پاداش او با خداوند آمرزنده و مهربان است.
خدای متعال در آیه دیگری به مهاجرینی که در راه خدا به مقام شهادت میرسند و یا حتّی به مرگ طبیعی از دنیا میروند وعدۀ «رزق حَسَن» داده است: «…لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا…»
«…خداوند به آنها روزی نیکوئی میدهد ».
«رِزْق حَسَن» همان نعمتهای بهشتی است چون بعد از مرگ، جز آخرت جایی نیست که آدمی در آن از «رزق حسن» بهرهمند بشود.
۱۳ – پیآمد ترک هجرت
[«إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمْ قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَـئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِیرًا »
«کسانی که فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند به آنها گفتند: شما در چه حالی بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفّار جای داشتید؟!) گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟ آنها (عذری نداشتند و) جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدی است.»
با توجه به سیاق آیات مراد از “ظلم ” در این آیه، ظلم به خویشتن است و ظلم به خویشتن در اثر روی گردانی از دین خدا و ترک برپاداریِ شعائر الهی، حاصل میشود و آن نیز در اثر زندگی در سرزمین کفر و شرک پدید میآید، انسان با زندگی در چنین محیطی عملاً راهی برای آموزش و عمل به معارف دین پیدا نمیکند.
پس استضعاف آنان بطور مطلق نبوده بلکه استضعافی بوده که خودشان خود را با سهل انگاری به آن دچار کردند و میتوانستند با مهاجرت از سرزمین شرک به سرزمین ایمان، خود را از آن برهانند.