راه اندازی تور «بخوان افغانستان» با هدف تقویت فرهنگ کتاب خوانی در افغانستان برگزار گردید. انستیتیوت صلح، رسانه و حکومت داری خوب و فدراسیون ملی دوچرخه سواری افغانستان، به ادامه راه اندازی کمپین های آگاهی بخشی، تور «بخوان افغانستان» (Read Afghanistan) را با هدف تقویت فرهنگ کتاب خوانی راه اندازی نموده است. این کمپاین از مقر دفتر انستیتیوت صلح، تا لیسه عالی غازی واقع کارته چهار شهر کابل راه اندازی میگردد و درقالب تور دوچرخه سواری، بیش از 50 تن از جوانان دوچرخه سوار درین کمپین با شعار و پلاکارت های «بخوان افغانستان» رکاب میزنند. این کمپاین که با حضور مسوولان حکومت افغانستان و نخبگان فرهنگی گشایش می یابد، نمایشگاه کتاب در خط نهایی تور افتتاح میگردد و برنامه های بعدی و تداوم این کمپاین از سوی ورزشکاران و انستیتیوت صلح، رسانه و حکومت داری خوب اعلام خواهد شد.
در پایان شرکت کنندگان بیانیه ای را صادر نمودند که در بخشی از بیانیه آمده است: ما معتقدیم که یگانه راه اعتلای ملت ها، فرهنگ پذیری و فرهنگ سازی است، امروز رکاب زدیم تا بگوییم، سازندگان فرهنگ سازگاری، برخیزید تا شکوه از دست رفته ی مان را بازیابیم . از دولت افغانستان و متصدیان بخش فرهنگی کشور تمنا داریم تا فرهنگ کتابخوانی را بعنوان راه رهایی از مشکلات مورد توجه قرار دهند و با سیاست فرهنگی مبتنی بر خلق آگاهی، مسیر پر پیچ و خم اجتماعی-سیاسی را هموار تر سازند. بدین بهانه بخشی از خلاصه از کتاب خلاصه کتاب آینده اسلام و غرب برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمتآمیز؟ با عنوان «از ردای سبز تا برخورد تمدنها» تقدیم می دارم.
کتاب آینده اسلام و غرب: برخورد تمدنها یا همزیستی مسالمتآمیز؟ اثر خانم شیرین هانتر است که آقای همایون مجد آن را به فارسی برگردانده و نشر و پژوهش فرزان روز در سال 1380 در تهران آن را به نشر رسانیده است. خانم شیرین هانتر پژوهشگر ارشد در مرکز مطالعات سیاسی اروپا در بروکسل، پژوهشگر در مرکز مطالعات بین المللی دانشگاه هاروارد و انستیتو بروگینگز بوده است و تاکنون کتاب ها و مقالات مختلفی از وی منشر شده است. هانتر به زبان های انگلیسی، فرانسوی، ترکی، عربی و فارسی آشنایی دارد.
موضوع اصلی کتاب درباره روابط و مناسبات جهان اسلام و غرب است. نگارنده در این کتاب عمدتاً با رد نظریه برخورد تمدنهای «ساموئل هانتینگتون»، وضعیت سیاسی جدید میان اسلام و غرب را تشریح میکند. علاوه بر آن، این مباحث را نیز مطرح میسازد: گسترش تجربه اسلامی؛ جنبش اسلامگرا و ریشهها و ابعاد ضد غربی آن؛ ویژگی اسلام یا دگرگونی اجتماعی و سیاسی؛ نقش اسلام در شکلگیریسیاست خارجی: ایران و عربستان سعودی. در دیباچه کتاب آمده است. شهرت نظریه برخورد تمدنها بهنوعی کلیگویی و اظهارنظرهای فراگیر درباره ماهیت روابط بین اسلام و غرب و نیز ابهام در تعریف اسلامو غرب که هر دو مفاهیم هم تمدنی و هم ژئوپلیتیکی هستند، منجر شده است. ازآنجاکه جهان واقعی کشورها یا گروههایی از کشورها و نه تمدنها، با یکدیگر درگیر میشوند، مهم است که نخست روشن شودمقصود از جهان اسلام و غرب چیست. آیا اسلام به معنای تمام کشورهایی است که در آنها اکثر مردم پیرو مذهب اسلام هستند یا کشورهایی که نوع خاصی از دولت اسلامی بر آنها حاکم است اگر معنایموردنظر تمام کشورهای اسلامی را شامل میشود، آنگاه برخورد بین اسلام و غرب غیرواقعی و بسیار نامحتمل مینماید، زیرا مناسبات اکثر حکومتهای اسلامی با کشورهای عمده غربی ـ آمریکا و اروپای غربی خوب است.
کتاب با یادآوری از رمان بلند «ردای سبز» جان باکن سرگرد اداره اطلاعات ارتش بریتانیا در سال 1916 م آغاز می شود که امکان برپا شدن یک شورش اسلامی را به تصویر کشیده بود. بعد از سه چهارم یک قرن مفسر سیاسی آمریکایی چارلز کروت هامر نوشت که آمریکا با دو تهدید بالقوه ژئوپلیتیکی پویا روبروست. یکی از این تهدیدها درست از جایی سربرآورد که موضوع رمان ردای سبز بود یعنی «بنیادگرایی اسلامی» مشابه نظام سیاسی ایران و سودان که با غرب مبارزه جدی دارد. البته پیش از این نیز از سالهای 1359 زمانی تصرف گالیپولی تا آخرین باری که 1683 سربازان ترک در پشت دروازه های وین ایستادند، اسلام دلمشغولی اروپا بوده است. بعد از کروت هامر برنارد لوئیس در مقاله ای با عنوان «ریشه های خشم مسلمانان» اسلام و غرب را در تقابل بیان کرد بعد از وی نیز ساموئل هانتینگتن با مقاله ای در فارین افرز از برخورد تمدنها بین اسلام و دموکراسی های غربی سخن به میان آورد. ایدئولوژیک ساختن سیاست های بین الملل مسئول دو نظریه پایان تاریخ و برخورد تمدنهاست. به عقیده فرانسیس فوکویاما تاریخ بشریت با برخورد عقاید شکل گرفته است و هر عقیده ای تلاش دارد خود را به عنوان کیش و آیینی جهانی تثبیت کند و جامعه و. سیاست را در راستای پندارهای خود سازمان دهد، با پیروزی دموکراسی های لیبرال غربی در دوره جنگ سرد، پیروزی خوبی بر بدی قطعی شد و تتریخ آنگونه که در بالا تعریف شد، به پایان رسید. به عقیده فوکو نیروی خیر (اهورا) هم اینک بر شر (کمونیسم) پیروز شده است. از طرف دیگر نظریه برخورد تمدنهاست که ساموئل هانتینگتن آن را مطرح ساخت. اگرچه قبل از او برنارد لوئیس این نظریه را با انتشار مقاله ای تحت عنوان برخورد فرهنگها مطرح ساخته بود. اما نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتن همگانی شد و اختلافات خفته دوباره بیدار گردید و مذهب به عنوان هسته مرکزی یک تمدن در نظر گرفته شد. برخورد بین تمدن غرب و برخی یا تمامی فرهنگ ها اجتناب ناپذیر است گرچه لزوماً همراه با خشونت نیست. زیرا بسیاری از این مداهب و فرهنگ ها از جمله اسلام از ویژگیهای برخوردار است که با ویژگیهای جهانشمول تمدن غرب تضاد دارد.
یکی از مشکلات در این است که عناصر سازنده تمدن در تعریف دارای ابهام هستند. ایدئولوژی، تمدن و فرهنگ تا چه اندازه متفاوت هستند؟ مطلبی که تداوم پیکار بین باورها و ارزشها را نمی توان به برخورد تمدنها محدود کرد زیرا نبرد باورها به همان اندازه که بین تمدنها بوده است درون تمدنها نیز وجود دارد و روشن است که این دوگانگی پیامد برخورد بین دو تمدن نیست بلکه ناشی از تضاد در درون یک تمدن است مانند پیکار دیرینه و جاری بین دین و سکولاریسم در بسیاری از کشورهای درون تمدن غربی مثل فرانسه.
به هر صورت در پهنه گسترده تر مناسبات بین تمدنها بسیاری در مغرب زمین اسلام را احتمالی ترین نامزد برای برخورد با غرب می داند. این بدان جهت نیز است که شماری از ویژگیهای اسلام دارای ویژگی جهانشمولی است که تمدن غرب را به چالش فرا می خواند. اسلام یک مذب همگانی است و مجموعه از مقررات جامع و فراگیر برای زندگی فردی و جمعی. چند ویژی دیگر نیز باعث شده است که مسئله نامزدی اسلام برای برخورد تمدنها را جدی تر سازد. نخست اسلام آیینی است که دیگران به سمتش فرامی خواند و به پیروزی و استیلای خود باور دارد و دوم اینکه اسلام بیش از هزار سال است که دشمن و خصم اصلی غرب بود ه است. به علت وجود این خاطره فرهنگی و تاریخی به خوبی نامزدی اسلام برای برخورد با تمدن غرب جا افتاده است و تثبیت شده است. ناگفته نماند که سنگینی تاریخ یک طرفه نیست بلکه مسلمانان نیز غرب را تهدید کننده احساس می کند به ویژه بعد از استیلای غرب و خورد شدن فرهنگ اسلامی زیر نفوذ آنچه برنارد لوئیس «جاذبه اغواگر» تمدن غربی توصیف کرد. از نظر غربیها آنچه به بازخیزی اسلام مهمتر می نماید این است که اسلام با برخورداری از پدیه های شگفت جغرافیایی، زمین شناختی، تاریخی کیش و باور آن بخش از جهان است که از اهمیت استراتژیکی بالایی برخوردار است. از دریای خزر تا خلیج فارس، از بلندی های قفقاز تا شنزارهای عربستان نفت و گازی که قدرت سهمگین صنعتی و نظامی غرب به آن وابسته است.
از سال 1979، زمانی که انقلاب ایران توانایی سیاسی بالقوه اسلام را نشان داد، اندیشه وران و سیاست مداران غربی تلاش کرده اند این مسئله با دوگانه مطرح کردن اسلام حل کنند با مطرح ساختن اسلام خوب و اسلام بد. اسلامی که به بعد مذهبی محدود باشد و اسلام سیاسی. ازاین رو اسلام مذهبی موجب برخورد با غرب نخواهد شد. این نظریه با محدودیت های جدی مواجه است. مشکل اکثر نظریه های این چنینی این است که تطبیق پذیری آن با آرمانهای غربی و تواناییش برای تحول و اصلاح است. اسلام تنها مجموعه ای از قواعد و مقررات که در طول قرنها بدون تغییر باقی مانده باشد نیست. اسلام همانند دیگر فرهنگ ها در روند ساخت و ساز اجتماعی و فرهنگی گرفتار بوده است. حال باید دید که که بر اساس مسایل پیش گفته علت واقعی برخورد بین اسلام و غرب چیست؟ از دید هانتینگتن اختلاف تمدنی و عدم تطبیق پذیری تمدنها علت واقعی برخورد است. ولی این مطلب درست نیست زیرا در آن صورت روابط تمام کشورهای اسلامی با غرب خصمانه خواهد بود. اما آشکارا می بینیم که مناسبات کشورهای غربی با برخی کشورهای اسلامی دوستانه است مانند حکومت پادشاهان پهلوی ایران و سلطان نشین های خلیج فارس امروزی. این امر از این واقعیت نشأت می گیرد که علت واقعی برخورد که کمتر عنوان شده و پذیرفته می گردد در مسئله قدرت و پیامدهای آن است.
درباره عملکردهای سیاسی- اجتماعی ایدئولوژی و نقش آن در سیاست باید گفت که ایدئولوژی ها و نظام های اعتقادی افزون بر ابزار مشروع و نا مشروع ساختن قدرت و موارد کاربرد آن، با یک شیوه منظم و پیچیده شرایطی غیر قابل فهم و پیچیده را توجیه می کند و با انجام اینم وظیفه موجب آرامش روانی می شوند. بنابراین ایدئولوژی به گردش کار جوامع بسیار کمک می کند. بنابراین غرب با ایدئولوژی مشکل ندارد بلکه زمانی مشکل فراهم می آید که سد راه قدرت غرب باشد. از این رو غرب با دولتجعفر نمیری رهبر سودان زمانی اسلامی سازی را آغاز نمود مشکل نداشت تا وقتی که در پی مبارزه با غرب بر نیامد و همین طور حکومت سعودی نمونه ای دیگر از تطبیق ناپذیری تمدنها- ارزشها- سدراه مناسبات نزدیک با غرب نشده است. مطلبی دیگر که نباید از آن گذشت این است که شهرت نظریه برخورد تمدنها به نوعی کلی گویی و اظهار نظرهای فراگیر است که ابهامات زیادی در تعریف و مصداق دارد لذا باید پرسید کدام اسلام و کدام غرب؟ از آنجا که در جهان واقع کشورها و یا گروه های از کشورها به هم درگیر می شوند لذا مهم است که بدانیم مقصود از جهان اسلام و جهان غرب چیست؟ آیا اسلامی به معنای تمام کشورهای اسلامی. از طرف دیگر غرب نیز به همان اندازه ابهام دارد. البته بیشتر مراد از غرب اروپای غربی و آمریکا را دربر می گیرد. این درحالی است که برخی کشورها از این مفهوم دور و برخی نزدیک می شوند استرالیا و ترکیه. ازطرف دیگر ژاپان نیز در زمره غرب قرار دارد. با این حال تجزیه و تحلیل هانتینگتن درست نیست زیر وی گرایشهای نخبگان فعلی را با نظریات اکثریت در یک سطح قرار داده است. مثلاً نمی توان ادعا نمود که تمام ترکها و یا ژاپنی ها می خواهند بخشی از تمدن غرب باشند یا تمام دولت های که با غرب خصومت دارند مردمان آن دولت ها نیز با فرهنگ غربی خصومت می ورزند.