سایت مؤسسه فرهنگی-خدماتی فانوس

خلاصه کتاب منازل الآخره و المطالب الفاخره شیخ عباس قمی[1]

کتاب به زبان فارسی است و تا کنون بارها چاپ شده است. کتاب دارای یک مقدمه و خاتمه و دارای نه فصل است که در هر فصل یک منزل از سفر آخرت بیان شده است. کل کتاب در حدود صد و پنجاه صفحه است.

مقدمه: آمادگی برای سفر و تهیه زاد و توشه: و حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در مَرَض ارتحال خود، جُناده بن أبی امیّه را که موعظه فرمود اول چیزی که به او فرمود این بود: «إِستَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّل زادَکَ قَبلَ حُلُولِ اَجَلِک…» «مُهَیّای سفر آخرت شو و توشه آن سفر را پیش از رسیدن اجل.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در هر شب هنگامی که مردم به خواب گاه خود می رفتند، صدای نازنینش بلند می شد به حدّی که می شنیدند صدای آن حضرت را تمام اهل مسجد و کسانی که همسایه مسجد بودند؛ می فرمود: «تَجَهَّزُوا – رَحِمَکُمُ اللَّهُ – فَقَد نُودِیَ فیکُم بِالرَّحیلِ…» «آماده شوید و اسباب سفر خود را مهیا کنید، خدا شما را رحمت کند، همانا منادی مرگ ندای «اَلرَّحیل» در میان شما درداده و کم کنید توقف خود را بر دنیا، و بیرون روید از دنیا در حالی که با خود داشته باشید زاد و توشه از اعمال صالحه، پس به درستی که در جلو شما عَقَبِه های کَئُود، یعنی جاهای بسیار دشوار و منزل های هولناک است که باید از آن جاها عبور کنید و چاره ای نیست از آن».

منزل اوّل: مرگ

و این منزل عَقَبات کَئُودَه و جاهای دشوار دارد، اینک ما به ذکر دو عقبه از آن اشاره می کنیم:

عَقَبه اوّل: سَکَراتِ مَوْت و شدّتِ جان کندن است

« وَ جاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنهُ تَحیدُ »

دشواری های سکرات موت

شدت مرض ودرد  بسته شدن زبان . وداع با خانواده متوجه کارهای گذشته خود ،حضور پیامبر وامام علی (ع) وابلیس  واعوان او  ترس از ملک الموت.

و این عقبه ای است بسیار دشوار زیرا که شدائد و سختی ها از هر طرف به مُحْتَضَر رو می کند؛ از طرفی شدّت مرض و درد و بسته شدن زبان فَکانَ کَما قالَ اَمیرُ المُؤمنین علیه السلام«یَتَذَکَّرُ اَموالاً جَمَعَها اَغْمَضَ فی مَطالِبِها وَ اَخَذَها مِنْ مُصَرَّحاتِها وَ مُشْتَبِهاتِها قَد لَزِمَتْهُ تَبِعاتُ جَمْعِها وَ اَشْرَفَ عَلی فِراقِها تَبْقی لِمَنْ وَرائَهُ یَنْعَمُونَ فیها وَ یَتَمَتَّعُونَ بِها فَیَکُونُ المَهْنَأُ لِغَیْرِهِ وَ اِلْعِبْ ءُ عَلی ظَهْرِه .

وقتی علی چشم درد شد، امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا رسول اللَّه! من هنوز دردی نکشیدم که سخت تر از این درد باشد.

فرمود: یا علی! چون مَلَکُ الْمَوْت نازل شود به جهت قبض روح کافر با خود بیاورد سیخی از آتش، پس بیرون کشد روح او را با آن سیخ! پس صیحه کشد جهنم!

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چون این را شنید برخاست و نشست و گفت: یا رسول اللَّه! اعاده فرما بر من این حدیث را، زیرا که دردِ مرا فراموشی داد.

پس گفت: آیا از امت شما کسی به این نحو قبض روح می شود؟

فرمود: بلی حاکمی که جَوْر کند، و کسی که مال یتیم را به ظلم و ستم بخورد، و کسی که شهادت دروغ دهد.

آسانی مرگ و سکرات موت

و اما چیزهایی که باعث آسانی سَکَرات موت است:

از جمله: شیخ صدوق از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:

هر که خواهد که حق تعالی بر او آسان کند سَکَرات مرگ را، پس باید که صله ارحام و خویشان خود کند و به پدر و مادر خود نیکی و احسان نماید، پس هرگاه چنین کند خداوند بر او آسان کند دشواری های مرگ را، و در حیات خود فقر به او نرسد هرگز.

و روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم حاضر شد نزد جوانی در وقت وفات او.

پس به او فرمود: بگو: «لا اله الاّ اللَّه».

پس بسته شد زبان آن جوان و نتوانست بگوید و هر چه حضرت مُکَرَّر کرد او نتوانست بگوید.

پس حضرت فرمود به آن زنی که نزد سر آن جوان بود که آیا این جوان مادر دارد؟

عرض کرد: بلی من مادر او می باشم.

فرمود: آیا تو خشمناکی بر او؟

گفت: بلی و الآن شش سال است که با او تکلّم نکرده ام.

حضرت فرمود: راضی شو از او.

آن زن گفت: «رَضِیَ اللَّهُ عَنهُ بِرِضاکَ یا رَسوُلَ اللَّهِ».(1)

و چون این کلمه را – که مُشْعِر بر رضایتِ او از پسرش بود – گفت، زبان آن جوان باز شد.

حضرت به او فرمود: بگو: لا اله الاّ اللَّه، گفت: لا اله الاّ اللَّه.

حضرت فرمود: چه می بینی؟ عرض کرد: می بینم مرد سیاهی قبیح الْمَنْظَرْ، با جامه های چرک و بوی گندیده و بد که نزد من آمده و گلو و راه نَفَس مرا گرفته.

حضرت فرمود: بگو: «یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیرَ وَ یَعفُو عَنِ الکَثیر، اِقْبَلْ مِنِّی الْیَسیرَ وَ اعفُ عَنِّی الکَثیرَ اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ».

[«ای کسی که – عبادت و عمل – کم را می پذیری و از – معصیت – زیاد می گذری، – اطاعت – کم را از من بپذیر و از – گناه – زیادم درگذر همانا تو آمرزنده و مهربانی».]

آن جوان این کلمات را گفت.

آن وقت حضرت به او فرمود: نگاه کن چه می بینی؟

گفت: می بینم مردی سفید رنگ، نیکو صورت، خوش بو با جامه های خوب نزد من آمد و آن سیاه، پشت کرده و می خواهد برود.

حضرت فرمود: این کلمات را اعاده کن، اعاده کرد.

حضرت فرمود: چه می بینی؟

گفت: دیگر آن سیاه را نمی بینم و آن شخص سفید نزد من است. پس در آن حال آن جوان وفات کرداموری که باعث آسانی  مرگ می شود “1-صله ارحام 2- نیکی به پدر ومادر 3- پوشاندن برادر مسلمان خود 4-خوراندن شیرینی به مسلمان 5-خواندن سوره یس وصافات وکلمات فرج در کنار محتضر6- روزه یک روز از ماه رجب7-خواندن سوره زلزلت

عَقَبه دوّم: عَدیله عِندَ المَوت است

یعنی عدول کردن از حق به باطل در وقت مردن، و آن، چنانست که شیطان نزد مُحتَضَر حاضر شود و وَسوَسه کند و او را در تشکیک اندازد، تا او را از ایمان بیرون کند و از این جهت است که در دعاها اِستِعاذِه از آن شده.

و جناب فَخرُ المُحَقِّقین رحمه الله فرموده: هر که خواهد از آن سالم بماند، اِستِحضار کند ادلّه ایمان و اصول خمسه را با ادلّه قطعیّه و صفای خاطر، و (برگشتن از حق به باطل) وسوسه شیطان وبه شک انداختن  انسان در حال مرگ؟؟

راههای سلامتی از عقبه دوم:

راههای سلامت جستن از عدیله مرگ 1-خواندن دعای معروف عدیله 2-خواندن دعای معروف رضیت باالله ربا بعد از هر نماز واجب3- خواندن نماز  در اول وقت4-بزرگ شمردن حق خداوند 5- زیاد خواندن تسبیح حضرت زهرا (س) 6- انگشتر عقیق بدست کردن 7- خواندن لا حول ولا قوة الا با الله بعد از نماز صبح و مغرب  هفت مرتبه

منزل دوم: قبر

یکی از منزل های هولناکِ سفرِ آخرت، قبر است

که در هر روز می گوید:«اَنَا بَیْتُ الغُرْبَهِ، اَنَا بَیْتُ الْوَحْشَهِ، اَنَا بَیْتُ الدُّودِ»اول: هول از قبر  که قبر وحشت است  روح حیوانی مرده است اما نفس ناطقه زنده است  تعلق ان از بدن کاملا زایل نشده است  در قبر وحشت و تنهایی و بی مونسی حاکمست .درابتدای ورود به قبر مرده به انس گرفتن با زنده محتاج است . ساعتی سخت تر از  شب اول قبر نیست .

عقبه اول: وحشت قبر

در کتاب «من لا یحضره الفقیه» است که چون میّت را به نزدیک قبر آورند به ناگاه او را داخل قبر نکنند، بدرستی که از برای قبر هول های بزرگ است، و پناه بَرَد حامل آن به خداوندِ تعالی از هَولِ مُطَّلَعْ و بگذارد میّت را نزدیک قبر، و اندکی صبر کند تا استعداد دخول را بگیرد؛ پس اندکی او را پیشتر بَرَد و اندکی صبر کند، آن گاه او را به کنار قبر برد.

و روایت شده از بُراءِ بنِ عازِب – که یکی از معروفینِ صحابه است – که ما در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم بودیم که نظرش افتاد به جماعتی که در محلّی جمع گشته بودند.

پرسید: بر چه این مردم اجتماع کرده اند؟

گفتند: جمع شده اند قبر می کَنَند.

براء گفت: چون حضرت اسم قبر شنید شتاب کرد در رفتن به سوی آن، تا خود را به قبر رسانید، پس به زانو کنار قبر نشست.

من رفتم به طرف دیگر مقابل روی آن حضرت، تا تماشا کنم که آن حضرت چه می کند؟ دیدم گریست به حدّی که خاک را از اشک چشم خود تَر کرد.

پس از آن رو کرد به ما و فرمود:

«اِخوانی لِمِثلِ هذا فَاَعِدُّوا».

برادران من! از برای مثل این مکان تهیه ببینید و آماده شوید»

حضرت فاطمه به امیرالمؤمنین – صلوات اللَّه علیه – گفت:

چون من وفات کردم، شما مرا غسل بده و تجهیز کن و بر من نماز گزار و مرا داخل در قبر کن و در لحد بسپار و خاک بر روی من بریز و نزد سر من مقابل صورتم بنشین، و قرآن و دعا برای من بسیار بخوان؛ زیرا که آن ساعت، ساعتی است که مرده به انس گرفتن با زنده ها محتاج است

راههای  رفع وحشت قبر

 1- دادن صدقه به نیت میت 2- نماز وحشت

دوم :فشار قبر

  بسیار دشوار  تصورش دنیا را بر انسان تنگ می کند .

دلایل فشار قبر :

1-عدم نظافت درست  وبی مبالاتی2-سخن چینی 3-دور شدن مرد از خانواده خود 4- بد اخلاقی با خانواده 5-کوتاهی در بر آوردن حاجت مسلمانان

امام صادق: «اَللَّهُمَّ بارِکْ لی فِی الْمَوْتِ، اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی سَکَراتِ الْمَوْتِ، اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی غَمِّ الْقَبْرِ، اَللهُمَّ اَعِنّی عَلی ضیقِ الْقَبْرِ، اَللهُمَّ اَعِنّی عَلی ظُلْمَهِ الْقَبْرِ اَللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی وَحْشَهِ الْقَبْرِ، اَللَّهُمَّ زَوِّجْنی مِنَ الْحوُرِ العینِ».(1)

بدانکه عمده عذاب قبر از عدم احتراز از بول و استخفاف به آن، یعنی سهل شمردن آن، و از نمّامی و سخن چینی کردن و غیبت نمودن و دور شدن مرد است از اهل خود(2). و از روایت «سعد بن معاذ» مُستَفاد می شود که بدخُلقی مرد با اهل خود، و درشت گویی به اهلِ خود نیز سبب فشار قبر می شود(3).

و به روایتی از حضرت صادق علیه السلام مَرویست که هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه از برای او فشار قبر است(4). و در روایت دیگر است که آن [فشار قبر] کفاره آن چیزی است(5) که مؤمن تضییع کرده

راههای نجات از فشار قبر :

1- خواندن سوره نسا در جمعه 2-خواندن سوره زخرف 3-مردن در ظهر پنجشنبه تا جمعه 4-نماز شب 5-خواندن الهکم التکاثر هنگام خواب 6-دفن شدن در نجف 7-گذاشتن دو چوب تر در قبر میت 8- پاشیدن اب بر قبر 9-  روزه گرفتن در ماه رجب 10خواندن سوره تبارک در بالای سر میت

سوم: سوال نکیر ومنکر

هر کس سه چیز را انکار کند از ما نیست  (معراج .سوال قبر .شفاعت )امام صادق  صدای نکیر ومنکر بسیار ترسناک ومثل رعد غرنده چشمان خیره نماز روزه حج وزکات ونیکی واحیا در شب 23 رمضان  خضاب کردن و ولایت آل محمد وعلی (از همه زیباتر )  موجب آسایش در قبر است .

امام صادق  صدای نکیر ومنکر بسیار ترسناک ومثل رعد غرنده چشمان خیره نماز روزه حج وزکات ونیکی واحیا در شب 23 رمضان  خضاب کردن و ولایت آل محمد وعلی (از همه زیباتر )  موجب آسایش در قبر است .

منزل سوم: برزخ

وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»(2)

[… از پشت سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند(3)] .

و حضرت صادق علیه السلام در جزء حدیثی فرمود: «… و لکن به خدا سوگند که من می ترسم بر شما از برزخ. راوی گفت: گفتم: چیست برزخ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قیامت»(4).

(برزخ از زمان مردن تا قیامت) مردگان در شب جمعه  گریان  می آیند واز خویشان خود درخواست  مهربانی می کنند .

می آیند در هر شب جمعه از ماه رمضان، پس می ایستند، پس فریاد می کنند هر یک از ایشان به آواز حزینِ گریان، که ای اهل من! ای فرزندان من! ای خویشان من! مهربانی کنید به ما به چیزی، خدا رحمت کند شما را، ما را به خاطر بیاورید، فراموش مکنید ما را، رحم کنید بر ما و بر غربت ما، پس بدرستیکه ما ماندیم در زندان تنگی و اندوه و زاری و غمی [طولانی و سختی، پس رحم کنید بر ما و بخل نکنید به دعا و صدقه برای ما، شاید خدا رحم کند ما را پیش از آنکه شما مانند ما شوید.

ای دریغ! که ما توانا بودیم مانند شما، ای بندگان خدا! بشنوید سخن ما را و فراموش نکنید ما را به درستیکه این زیادی های معاش که در دست شما است در دست ما بود، ما خرج نکردیم آنها را در راه خدا و منع کردیم حق را، پس گردید آنها وبال برای ما و منفعت برای دیگران.

مهربانی کنید به ما به یک دِرْهَم یا قُرصِ نانی یا پاره ای از چیزی، پس فریاد می کنند: چقدر نزدیک است که گریه کنید بر نفس ها [ی] خود و نفع ندهد چنانکه ما گریه می کنیم و نفع نمی دهد ما را؛ پس کوشش کنید پیش از آنکه مثل ما شوید»(1).

و در جامع الاخبار نقل شده که «بعضی از صحابه حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم از آن حضرت نقل کرده که فرمودند: هدیه بفرستید برای مردگان خود؛ پس گفتیم که چیست هدیه مرده ها؟ فرمود: صدقه و دعا. و فرمود: ارواح مؤمنین هر جمعه ای به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزل هایخود می آیند و هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه فریاد می کنند، ای اهل من، و اولاد من! ای پدر من، و مادر من، و خویشان من! مهربانی کنید بر ما – خدا رحمت کند شما را – به آنچه بود در دست ما، و عذاب و حساب او بر ما است و نفعش برای غیر ما. و هر یک فریاد می کنند خویشان خود را که مهربانی کنید بر ما به درهمی یا به قُرصِ نانی یا به جامه ای؛ که خداوند بپوشاند شما را از جامه بهشت.

پس گریست رسول خدا [صلی الله علیه وآله وسلم و گریه کردیم ما، و آن جناب از زیادی گریستن قدرت بر سخن گفتن نداشت. پس فرمود: اینها برادران دینی شمایند که خاکِ پوسیده شدند بعد از سرور و نعمت، پس ندا می کنند به عذاب و هلاکت بر جانهای خود و می گویند: وای بر ما! اگر انفاق می کردیم آنچه را که در دست ما بود در طاعت و رضای خداوند، محتاج نبودیم به سوی شما.

پس برمی گردند به آن حسرت و پشیمانی و فریاد می کنند: زود بفرستید صدقه مردگان را»(1).

و نیز در آن کتاب از آنحضرت مَرویست که فرمود: «هر صدقه ای که برای میّتی بدهی می گیرد آن را مَلَکی در طبقی نور که درخشان است، شعاع آن می رسد به هفت آسمان؛ پس می ایستد بر لب قبر، پس فریاد می کند: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ»، اهل شما فرستادند این هدیه را به سوی شما. پس میّت می گیرد آنرا و داخل در قبر خود می کند و بدان خوابگاهش فراخ می شود.

هدیه برای مرده ها :1- صدقه 2- دعا 3-ادای قرض مردگان، نماز قضا وحج  4- دو رکعت نماز در رکعت اول قدر،  رکعت دوم کوثر.

یادآوری: و به سند صحیح از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: بسا باشد که میّت در تنگی و شدّتی بوده باشد و حق تعالی به او وسعت دهد و تنگی را از او بردارد، پس به او گویند که این فَرَح که تو را روی داد به سبب نمازی است که فلان برادر مؤمن برای تو کرد؛ راوی پرسید: دو میّت را در دو رکعت نماز شریک می توانم کرد؟ فرمود: بلی.

و فرمود که: میّت شاد می شود و فَرَح می یابد به دعا و استغفاری که برای او کنند، چنانکه زنده شاد می شود به هدیه ای که برای او بَرَند.

و فرمود که: بر میّت داخل می شود در قبرش نماز و روزه و حج و تصدّق و سایر اعمال خیر و دعا، و ثواب آن اعمال برای کسی که کرده و برای مرده، هر دو نوشته می شود.

منزل چهارم: قیامت

یکی از منازل هولناک آخرت، قیامت است که هَولش عظیم، بلکه از هر هَولی، اعظم و فَزَعش فَزَع اکبر است و حق تعالی در وصف آن فرموده:«… ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ لا تَأتیکُمْ اِلاّ بَغتَهً…» «… سنگین و گران و عظیم است قیامت از حِیثِ شدائد و هَولهای او در آسمانها و زمین، یعنی بر اهل آنها از ملائکه و جِنّ و اِنس، نیاید شما را مگر ناگهان…» (هول عظیم فزع اکبر )بصورت ناگهانی است حتی تمام آسمان وزمین تحمل انرا ندارند .روز جمعه است.  بحدی ترسناک است  که مردگان در عالم برزخ از آن وحشت دارند  وبرخی مرده ها موهایشان سفید می شود

چیزهایی که باعث رهایی از ترس از قیامت می شود :

1-خواندن سوره یوسف2-خواندن سوره دخان در نماز 3-سوره احقاف در شب ویا روز جمعه 4-سوره عصر در نماز نافله 5-احترام به بزرگان اسلام6-مردن در راه مکه 7-مردن در بین الحرمین مکه  .مدینه 8-پرهیز از هرگونه فساد وفحشا که برای او پیش آید -9فروبردن خشم -10-ولایت اهلبیت 11- رهاندن برادر مومن از غم وتشنگی12-خواندن سوره قدر بر سر قبر مرده

و شیخ جلیل، «شاذان بن جبرئیل قمی» روایت کرده از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم که در شب معراج این کلمات را دید که بر در دوم بهشت نوشته شده: «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسوُلُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ» از برای هر چیز حلیه ایست(1) و حلیه سرورِ در آخرت چهار خصلت است: دست مالیدن بر سر یتیمان، و مهربانی کردن بر بیوه زنان، و رفتن پیِ حاجتِ مؤمنان، و تعهّد و پرستاری از فقیران و مسکینان(2)… الی غَیرِ ذلِک.

منزل پنجم: بیرون شدن از قبر

شتابان از قبر بیرون می ایند  با چشمان فروافتاده  طوریکه نمی توانند ببینند. قیامت 50ایستگاه دارد هر ایستگاه 1000سال است  هر کس از قبر بیرون می اید هزار سال با  بدن برهنه وپای برهنه وگرسنه وتشنه حبس می شود .خدا اولین واخرین خلق را برای رسیدگی به حسابشان با دقت وسرعت حاضر می کند مردم خاضع وفروتن ایستاده اندبرای هر کسی باتدازه قدمهایش جا می باشد.  وفقط می تواند نفس بکشد . هر کس جای تنگی دارد .دشمنان حضرت علی بر گردنشان طوقی از آتش است وافراد منع کننده از خیر دستشان به گردنشان بسته است فرد سخن چین با 4مار سیاه  وارد جهنم می شود .فردی که به نامحرم نگاه می کند در حالی که میخهای اهنین در چشم است .شراب خوار در حالی که رویش سیاه وچشمش کبود وآب دهانش جاری  وزبانش از قفا بیرون آمده .وبوی گند می دهد وهمه اورا لعنت می فرستند

چیزهایی که باعث راحتی هنگام خروج از قبر است :

1-تشییع جنازه مسلمان 2-برطرف کردن اندوه مومن 3- شاد کردن مومن 4- پوشاندن لباس به مومن 5-خواندن این دعا لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَ لا نَعْبُدُ اِلاَّ اِیَّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» 6- خواندن دعای جوشن کبیر در اول شهر [ماه رمضان است.

منزل ششم: میزان

«وَ الْوَزْنُ یَومَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَن خَفَّتْ مَوازینُهُ فَاُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُم بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ»«وزن و سنجیدن اعمال در روز قیامت حق است پس هر که سنگین باشد ترازوهای او یعنی حسنات او، پس ایشانند رستگاران، و هر کس سبک باشد ترازوهای او پس ایشانند که زیان کردندسنجیدن اعماق حق است هر کس ترازوی اعمالش سنگینتر باشد  رستگار است.

اعمالی که باعث سنگینی اعمال می شود

  1. صلوات از همه بیشتر باعث سنگینی اعمال می شود
  2. ونیز حسن خلق . در اینجا داستان عرب بیابانی که ردای پیامبر را کشید و کمک طلب کرد آورده شده است که در آن آمده است که بادیه نشین گفت: ای محمّد! بار کن بر این دو شتر من از مالی که نزد تو است، زیرا که آن مال خدا است نه مال تو و نه مال پدر تو. حضرت در جواب او سکوت نمود، آنگاه فرمود: مال، مال خدا است و من بنده خدا هستم. پس فرمود: آیا قصاص بکنم از تو ای اَعرابی؟ گفت: نه. حضرت فرمود: چرا؟ گفت: زیرا که شیوه و خُلقِ تو آنست که بدی را به بدی مکافات نکنی. حضرت خندید و امر فرمود که بر یک شترِ او جو بار کردند و بر شتر دیگرش خرما، و به او مرحمت فرمود. همچنین داستان عصام بن مصطلق آورده شده است.

داستان جالب هم از کاشف الغطاء آورده شده است: روزی شیخ الفقهاء العِظام، مرحوم حاج شیخ جعفر صاحب «کَشفُ الغِطاء» – رضوان اللَّه علیه – در اصفهان پیش از آنکه نماز شروع کند وجهی به فقرا قسمت نمود، پس از اتمام آن به نماز ایستاد. یکی از سادات فقیر خبردار شد، بین دو نماز خدمت شیخ رسید و عرض کرد که مال جدّم را به من باز ده. فرمود: تو دیر آمدی و اکنون دیگر چیزی نمانده که به تو بدهم. سید در غضب شد و آب دهان خود را بر مَحاسِنِ مبارکِ شیخ افکند. شیخ از محراب برخاست، و دامن خود را گرفت و در میان صفوفِ جماعت گردش کرد و فرمود: هر که ریش شیخ را دوست می دارد به سیّد اعانت کند، پس مردم دامن شیخ را پر از پول نمودند. شیخ آنها را به سیّد داد، پس از آن به نماز عصر ایستاد.

پیامبر فرمود در روز قیامت  هر کس برمن صلوات فرستاده باشد  من او را شفاعت می کنم .

منزل هفتم: حسابرسی

اِقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فی غَفْلَهٍ مُعْرِضُون»«نزدیک شده از برای مردم وقت حسابشان و ایشان در غفلتند و اعراض کرده اند از تفکّرِ در آن و تهیّه و استعداد برای آن».وَ قالَ [اللَّه تَعالی فِی [سوره] الطَّلاقِ:«وَ کَأَیِّن مِن قَریَهٍ عَتَتْ عَن اَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِه فَحاسَبْناها حِساباً شَدیداً» [اِلی آخِرِ] الآیات.«و بسا از قریه – یعنی اهل قریه – که سرکشی کردند از فرمان پروردگار خود و پیغمبران خدا، پس حساب کردیم ایشان را حسابی سخت و عذاب کردیم ایشان را عذابی مُنکَر و بد، پس چشیدند عقوبتِ کارهایِ خود را، و بود انجام کارشان خسران و زیان. آماده فرمود خدا برای ایشان عذاب سختی، پس بپرهیزید از خدا ای صاحبان عقل ها»

یا بُنَیَّ اِنَّها اِن تَکُ مِثقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَهٍ اَو فِی السَّمواتِ اَو فِی الْاَرْضِ یَأتِ بِهَا اللَّهُ…»(2)

مفسّرین گفته اند: یعنی:«ای پسرک من! بدرستی که خصلتی که در آدمی است از بدی و اسائه یا احسان، اگر باشد در خُردی هم وزن خَردَلی و باشد در جوف سنگِ بزرگ یا در آسمان ها باشد یا در زمین، بیاورد خدا آن را در موقف حساب و بر آن حساب کند…»

در خبر که فرمودند: حساب کنید نَفْسْهای خود را پیش از آنکه حساب کِشَند از شما، و بسنجید اعمال خود را پیش از آنکه بسنجند اعمال شما را.

از ایستگاههای ترسناک است خدا می فرماید حسابرسی مردم نزدیک شده  وانها در غفلتند  واز تفکر در آن وآمادگی آن روی گردانند .

پیامبر :در قیامت از 4 چیز سوال می شود 1-عمر2جوانی3مال 4 محبت اهلبیت   .امام باقر (ع)اولین چیزی که از بنده قبول می شود نماز است

برای اهل شرک ترازویی در کار نیست  وهمه را گروه گروه به جهنم می برند .

شیخ کلینی از حضرت امام محمّد باقرعلیه السلام روایت کرده است که فرمود: این است و جز این نیست که دقّت می کند حق تعالی با بندگان در حساب در روز قیامت به قدر آنچه در دنیا به ایشان داده از عقل.

روایت شده که وقتی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرود آمد به زمین بی گیاهی، پس فرمود به اصحاب خود که بروید هیزم بیاورید، عرض کردند یا رسول اللَّه! ما در زمین بی گیاهیم که هیزم در آن یافت نمی شود، فرمود: بیاورد هر کس هر چه ممکنش می شود، پس هیزم آوردند و ریختند مقابل آن حضرت روی هم. چون هیزمها جمع شد حضرت فرمود: همین طور جمع می شود گناهان.

منزل هشتم: نامه اعمال

وَ اِذَا الصُّحُفُ نُشِرَت»«وقتی که صحیفه ها منتشر و پهن شود».«علی بن ابراهیم» گفته است که مراد صحیفه های اعمال مردم است.و نیز حق تعالی در سوره انشقاق فرموده:«فَامّا مَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِه فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً»هنگامی که صحیفه ها ی  اعمال مردم منتشر گردد.نامه اعمال مردمی که  در دست راست  است حساب آسان وانان که از پشت سر داده شود  فریاد برکشند ودر آتش در ایند . خداوند تمام اعمال (نگاه کردن  حرف زدن  قدم برداشتن )وهمه را به یاد انسان می آورد .

چیزهایی که باعث آسانی حسابرسی می شود

1-زیارت امام حسین 2-زیارت امام رضا

سید بن طاووس – رضوان اللَّه علیه – خبری نقل کرده که حاصلش آنست که: چون ماه مبارک رمضان داخل می شد حضرت امام زین العابدین علیه السلام غلام و کنیز خود را نمی زد و هر کدام که تقصیری در خدمت می کردند می نوشت در کتابی اسم آن غلام یا کنیز را و تقصیر او را در آن روزِ مُعَیَّن، بدون آنکه او را تأدیب و شکنجه کند، و این تقصیرات جمع می شد تا شب آخر ماه رمضان، آن شب آنها را می طلبید و جمع می نمود ایشان را بر دور خود، آنگاه بیرون می آورد آن کتابی را که تقصیرات ایشان در آن بود. پس می فرمود: ای فلان! آیا یاد می آوری در فلان روز فلان تقصیر را بجا آوردی و من تأدیب نکردم تو را؟ عرض می کرد: بلی یَابنَ رَسُولِ اللَّه. پس به دیگری این را می فرمود و همچنین هر یک یک را یادشان می آورد تقصیرات شان را و اقرار از آنها می گرفت تا به آخر؛

آنگاه می ایستاد در وسط ایشان و می فرمود به آنها که صداها را بلند کنید و بگویید که: ای علی بن الحسین! پروردگار تو هم هر چه کرده [ای] عمل تو را شمرده و ضبط کرده همچنانکه تو ضبط کردی و شمردی بر ما اعمال ما را و نزد خدا کتابی است که نطق می کند به حق، و فرو نمی گذارد کوچک و بزرگ عمل تو را مگر آنکه ضبط کرده و نگاه داشته، و می یابی هر چه کرده ای حاضر نزد آن و نوشته شده در آن همچنانکه ما یافتیم اعمال خود را حاضر نزد تو، پس عفو و اغماض کن از ما همچنانکه امیدواری از خداوندِ عَفُوّ که تو را عفو کند.

 

یاد کن ای علی بن الحسین! ذِلّتِ مقام خود را در مقابل پروردگار حاکم عادلی که ظلم نمی کند هموزن دانه خَردَلی، پس عفو کن از ما تا خداوندِ ملیک از تو عفو کند و از تو بگذرد، زیرا که خودش فرموده:«وَ لْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا اَلا تُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُم»؛معنی آیه شریفه این است که: «باید عفو کنند جریمه را که از گناهکاران صادر شده و روی بگردانند از انتقام، و اِغماض نمایند، آیا دوست نمی دارید که بیامرزد خدای مر شما را؟ بگردانند از انتقام، و اِغماض نمایند، آیا دوست نمی دارید که بیامرزد خدای مر شما را؟».(1)

و پیوسته حضرت تلقین می فرمود ایشان را به این نحو کلمات و ایشان ندا می کردند آن حضرت را و این کلمات را به آن حضرت می گفتند، و آن جناب در بین ایشان ایستاده بود و گریه و نوحه می کرد و می گفت: پروردگارا! تو امر فرمودی ما را که عفو کنیم از کسی که بر ما ظلم کرده، پس ما عفو کردیم، پس تو هم عفو کن از ما. همانا تو اَولی هستی از ما به عفو کردن، و امر فرمودی ما را که سائل را از در خانه رد نکنیم. پروردگارا! ما از روی سؤال و مَسکَنَت به درگاه تو آمدیم و امید احسان تو را داریم، پس منّت گذار بر ما و ما را نومید برمگردان و از این نوع کلمات می گفت.

آنگاه رو می کرد به غلامان و کنیزان خود و می فرمود: من عفو کردم از شما، آیا شما هم از من عفو کردید و گذشتید از بدی ها که از من سرزده نسبت به شماها؟ زیرا که من مالکِ بَدِ ظالم می باشم و مملوکم از برای مالکِ کریمِ جوادِ عادلِ مُحسنِ مُتَفَضِّل! غلامان و کنیزان عرض می کردند: ما عفو کردیم از تو ای آقای ما، تو، به ما بدی نکردی. می فرمود: بگویید: خدایا! عفو کن از علیّ بن الحسین همچنان که از ما عفو کرد، و آزاد کن او را از آتش همچنان که ما را آزاد کرد از قید بندگی. آنها این کلمات را می گفتند و آن حضرت می گفت: «اَللَّهُمَّ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ اِذْهَبُوا فَقَدْ عَفَوْتُ عَنْکُمْ وَ اَعْتَقْتُ رِقابَکُمْ رَجآءاً لِلْعَفْوِ عَنّی وَ عِتْقِ رَقَبَتی .

[«خدایا! اجابت کن ای پروردگار عالم ها – و می فرمود: – بروید از شما گذشتم و شما را آزاد کردم به امید این که عفو کند خدا مرا و از آتش آزادم کند».]

پس چون روز عید فطر می گشت، جایزه می داد به ایشان به مقداریکه آنها را حفظ کند و بی نیاز کند از آنچه که در دست مردم است، و هیچ سالی نبود مگر آنکه آزاد می کرد در شب آخر ماه رمضان بیست نفر یا چیزی کمتر یا زیادتر و می گفت: حق تعالی در هر شب از ماه رمضان وقت افطار هفتاد هزار هزار نفر از آتش جهنم آزاد می کند که همگی مُستَوجِبِ آتش باشند و چون شب آخر شود به مقداری که در جمیع ماه رمضان آزاد کرده آزاد فرماید و من دوست می دارم که خدا مرا ببیند که من آزاد کردم بندگان خود را در دار دنیا به امید آنکه مرا آزاد فرماید از آتش جهنم.

منزل نهم: عبور از صراط

پلی که بر جهنم کشیده شده وتا کسی از آن عبور نکند به بهشت داخل نمی شود .از موباریکتر واز شمشیر برنده تر است .مومنان واقعی مانند برق از ان می جهند  ولی بعضی به سختی عبور می کنند وبعضی در آن می افتند . صراط مستقیم در دنیا  علی و امامان هستند . وانسان در هر ایستگاه اخرت  اگر گناهکار باشد هزار سال می ماند تا بواسطه کار نیک خود  نجات یابد .

عواملی که باعث عبور آسان از پول صراط می شود

1و 2- صله رَحِم و اداءِ اَمانت،

  1. در کتاب اقبال روایت کرده که در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب بیست رکعت نماز کند به حمد و توحید، و بعد از هر دو رکعت سلام دهد تا محفوظ بماند خودش و اهل و مال و اولادش، و از عذاب قبر در پناه باشد، و از صراط بی حساب مانند برق بگذرد.
  2. روایت شده که هر که شش روز از ماه رجب روزه بگیرد… از آمِنین باشد روز قیامت و بگذرد بر صراط بِغَیرِ حساب.
  3. سید روایت کرده که کسی که در شب بیست و نهم شعبان ده رکعت نماز کند [و] بخواند در هر رکعت حمد یک مرتبه و «ألْهیکُمُ التَّکاثُر» ده مرتبه و «مُعَوَّذَتَین» ده مرتبه، و توحید ده مرتبه، عطا فرماید حق تعالی به او ثواب مجتهدین، و سنگین کند میزان او را از حَسَنات، و آسان گرداند بر او حساب را، و بگذرد بر صراط مثل برق جهنده.
  4. هر که زیارت کند حضرت امام رضاعلیه السلام را با آن دوری قبر شریفش، آن حضرت بیاید نزد او در سه مَوطِنِ روزِ قیامت تا او را خلاصی بخشد از اهوال آنها که یکی از آنها نزد صراط است.

خاتمه عذاب جهنم و قصص خائفان

در این بخش چند روایت آورده شده است از جمله: به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که حق تعالی هیچ کس را خلق نفرموده است مگر آنکه منزلی در بهشت و منزلی در جهنّم برای او مُقرَّر فرموده؛ چون اهل بهشت در بهشت قرار گیرند و اهل جهنّم در جهنم ساکن می شوند، منادی ندا می کند اهل بهشت را که نظر کنید به سوی جهنم، پس مُشرِف می شوند و نظر می کنند به سوی جهنم و منزل های ایشان را در جهنم به ایشان می نمایند که این منزلی است که اگر معصیت الهی می کردید داخل این منازل می شدید. پس چندان ایشان را فَرَح و شادی رو دهد که اگر مرگ در بهشت باشد بمیرند از شادی آنکه از چنین عذابی نجات یافته اند.

شیخ کلینی به سند معتبر از حضرت علی بن الحسین علیه السلام روایت کرده است که شخصی با اهلش در کشتی سوار شدند و کشتی ایشان شکست و جمیع اهل آن کشتی غرق شدند مگر زن آن مرد که بر تخته ای بند شد و به جزیره ای از جزائر بحر افتاد.

و در آن جزیره مرد راهزن فاسقی که از هیچ فسقی نمی گذشت چون نظرش بر آن زن افتاد گفت: تو از اِنسی یا از جنّ؟ گفت: از اِنسَم. پس دیگر با آن زن سخن نگفت و بر او چسبید و به هیئت مجامعت درآمد، چون متوجه آن عمل قبیح شد دید که آن زن اِضطِراب می کند و می لرزد. پرسید که چرا اضطراب می کنی؟

[آن زن اشاره به آسمان کرد که از خداوند خود می ترسم. پرسید که هرگز مثل این کار کرده ای؟ گفت: نه، به عزّت خدا سوگند که هرگز زنا نداده ام.

گفت: تو هرگز چنین کاری نکرده ای چنین از خدا می ترسی و حال آنکه به اختیار تو نیست و تو را به جبر بر این کار داشته ام، پس من اَولایم به ترسیدن و سزاوارترم به خائف بودن، پس برخاست و ترک آن عمل نمود و هیچ به آن زن سخن نگفت و به سوی خانه خود روان شد و در خاطر داشت که توبه کند و پشیمان بود از کرده های خود.

در اثنای راه به راهبی برخورد و با او رفیق شد، چون پاره ای راه رفتند آفتاب بسیار گرم شد. راهب به آن جوان گفت که: آفتاب بسیار گرم است، دعا کن که خدا ابری فرستد که ما را سایه افکند.

جوان گفت که: مرا نزد خدا حسنه ای نیست و کار خیری نکرده ام که جرأت کنم و از خدا حاجتی طلب نمایم. راهب گفت: من دعا می کنم تو آمین بگو، چنین کردند. بعد از اندک زمانی ابری بر سر ایشان پیدا شد و در سایه آن ابر می رفتند، چون بسیاری راه رفتند راه ایشان جدا شد و جوان به راهی رفت و راهب به راه دیگر رفت، و آن ابر با جوان روان شد و راهب در آفتاب ماند!

راهب به او گفت که: ای جوان! تو از من بهتر بودی که دعای تو مستجاب شد و دعای من مستجاب نشد، بگو چه کار کرده ای که مستحقّ این کرامت شده ای؟

جوان قصه خود را نقل کرد. راهب گفت که: چون از خوف خدا ترک معصیت او کردی خدا گناهان گذشته تو را آمرزیده است، سعی کن که بعد از این خوب باشی.

شیخ صدوق [قدس سره روایت کرده که روزی «مُعاذِ بنِ جَبَل» گریان به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم آمد و سلام کرد. حضرت جواب فرمود و گفت یا معاذ سبب گریه تو چیست؟

گفت: یا رسول اللَّه! بر در سرای، جوان پاکیزه خوش صورتی ایستاده و بر جوانی خود گریه می کند مانند زنی که فرزندش مرده باشد و می خواهد به خدمت تو بیاید. حضرت فرمود که بیاورش.

پس معاذ رفت و آن جوان را آورد. چون آن جوان بیامد و سلام کرد. حضرت جواب فرمود، و پرسید که ای جوان چرا گریه می کنی؟ گفت: چگونه نگریم و حال آنکه گناه بسیار کرده ام که اگر حق تعالی به بعضی از آنها مرا مؤاخذه نماید مرا به جهنّم خواهد برد و گمان من این است که مرا مؤاخذه خواهد کرد و نخواهد آمرزید.

حضرت فرمود که: مگر به خدا شرک آورده ای؟ گفت: پناه می برم به خدا از اینکه به او مشرک شده باشم. گفت: مگر کسی را به ناحق کشته ای؟ گفت: نه. حضرت فرمود: که خدا گناهانت را می آمرزد اگر مانند کوهها باشد در عظمت. گفت: گناهان من از کوهها عظیم تر است.

فرمود که: خدا گناهانت را می آمرزد اگر چه مثل زمینهای هفتگانه و دریاها و درختان و آنچه در زمین است از مخلوقات خدا بوده باشد. گفت: از آنها نیز بزرگتر است. فرمود: خدا گناهانت را می آمرزد اگر چه مثل آسمان ها و ستارگان و مثل عرش و کرسی باشد. گفت: از آنها نیز بزرگتر است.

حضرت غضبناک به سوی او نظر فرمود و گفت: ای جوان گناهان تو عظیم تر است یا پروردگار تو؟ پس آن جوان بر روی در افتاد و گفت: منزه است پروردگار من، هیچ چیز از پروردگار من عظیم تر نیست و او از همه چیز بزرگوارتر است.

حضرت فرمود که: مگر کسی می آمرزد گناهان عظیم را به غیر از پروردگار عظیم؟ جوان گفت که نه واللَّه یا رسول اللَّه، و ساکت شد.

حضرت فرمود که: ای جوان! یکی از گناهان خود را نمی گویی؟

گفت: هفت سال بود که قبرها را می شکافتم و کفن مرده ها را می دزدیدم. پس دختری از انصار مُرد، او را دفن کردند. چون شب درآمد رفتم و قبر او را شکافتم و او را بیرون آوردم و کفنش را برداشتم و او را عریان در کنار قبر گذاشتم و برگشتم. در این حال شیطان مرا وسوسه کرد و او را در نظر من زینت می داد و می گفت: آیا سفیدی بدنش را ندیدی؟ و فربهی رانش را ندیدی؟ و مرا چنین وسوسه می کرد تا برگشتم و با او وَطی کردم، و او را با آن حال گذاشتم و برگشتم. ناگاه صدایی از پشت سر خود شنیدم که می گفت که ای جوان! وای بر تو از حاکم روز قیامت – روزی که من و تو، به مخاصمه نزد او بایستیم – که مرا چنین عریان در میان مردگان گذاشتی و از قبرم بدر آوردی و کَفَنم را دزدیدی و مرا گذاشتی که با جنابت محشور شوم. پس وای بر جوانی تو از آتش جهنم.

پس جوان گفت که: من با این اعمال گمان ندارم که بوی بهشت را بشنوم هرگز.

حضرت فرمود که: دور شو(1) ای فاسق! می ترسم که به آتش تو بسوزم، چه بسیار نزدیکی تو، به جهنّم. حضرت مکرّر این را می فرمودند تا آن جوان بیرون رفت.

 

پس به بازارِ مدینه آمد و توشه گرفت و به یکی از کوههای مدینه رفت و پلاسی پوشید و مشغول عبادت شد و دستهایش را در گردن غُلّ کرد و فریاد می کرد:

«رَبِّ هذا عَبدُکَ بُهلُولُ، بَیْنَ یَدَیْکَ مَغلُولٌ»؛می گفت: «ای پروردگار من، اینک بنده تو است بهلول که در خدمت تو ایستاده و دستش را در گردن خود غُلّ کرده، پروردگارا! تو مرا می شناسی و گناه مرا می دانی. خداوندا! پروردگارا! پشیمان شدم و به نزد پیغمبرت رفتم و اظهار توبه کردم، مرا دور کرد و خوف مرا زیاده کرد، پس سؤال می کنم از تو، بحقِّ نامهای بزرگوارت و به جلال و عظمتِ پادشاهیت که مرا از امید من ناامید نگردانی، ای خداوند من! و دعای مرا باطل نگردانی و مرا از رحمت خود مأیوس نکنی».

تا چهل شبانه روز این را می گفت و می گریست و درندگان و حیوانات بر او می گریستند. چون چهل روز تمام شد دست به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! حاجت مرا چه کردی؟ اگر دعای مرا مستجاب گردانیده ای و گناه مرا آمرزیده ای به پیغمبرت وحی فرما که من بدانم و اگر دعای من مستجاب نشده و آمرزیده نشده ام و می خواهی مرا عقاب کنی، پس آتشی بفرست که مرا بسوزاند، یا به عقوبتی مرا در دنیا مبتلا کن و از فضیحت روز قیامت مرا خلاص کن.

پس خداوند عالمیان این آیه را بر قبول توبه او فرستاد:

«وَ الَّذینَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَهً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذِنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اللَّهُ – اِلی قَولِه تَعالی – وَ نِعْمَ اَجْرُ الْعامِلین»[«آنها که وقتی مرتکب عملی زشت شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا می افتند. برای گناهان خود، طلب آمرزش می کنند – و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟ – و بر گناه اصرار نمی ورزند با آنکه می دانند. پاداش آنها آمرزش پروردگار، و بهشت هایی است که از زیر درختانش، نهرهایی جاری است. جاودانه در آن می مانند، چه نیکوست پاداش اهل عمل».]

چون این آیه نازل شد حضرت بیرون آمدند و می خواندند و تبسّم می فرمودند و احوال بهلول را می پرسیدند، معاذ گفت: یا رسول اللَّه! شنیدیم که در فلان موضع است. حضرت با صحابه متوجّه آن کوه شدند و بر آن کوه بالا رفتند، دیدند که آن جوان در میان دو سنگ ایستاده و دست ها را در گردن بسته و رویش از حرارت آفتاب سیاه شده و مژه های چشمش از بسیاری گریه ریخته و می گوید: ای خداوند من! خَلقِ مرا نیکو ساختی، و مرا به صورت نیکو خلق کردی، کاش می دانستم که نسبت به من چه اراده داری، آیا مرا در آتش خواهی سوزاند، یا در جوار خود در بهشت مرا ساکن خواهی گردانید؟ اِلها، احسان نسبت به من بسیار کرده ای و حقّ نعمت بسیار بر من داری، دریغا اگر می دانستم که آخر امر من چه خواهد بود. آیا مرا به عزّت به بهشت خواهی برد یا به مذلّت به جهنّم خواهی فرستاد؟ اِلها گناه من از آسمانها و زمین و کُرسِیّ واسع و عرشِ عظیم بزرگتر است، چه بودی اگر می دانستم که گناه مرا خواهی آمرزید یا در قیامت مرا رسوا خواهی کرد؟

از این باب سخنان می گفت و می گریست و خاک بر سر می ریخت و حیوانات و درندگان بر دورش حلقه زده بودند و مرغان بر سرش صف زده بودند و در گریه با او موافقت می کردند.

پس حضرت به نزدیک او رفتند و دستش را از گردنش گشودند، و خاک را به دست مبارک از سرش پاک کردند و فرمودند که ای بهلول، بشارت باد تو را که تو آزاد کرده خدایی از آتش جهنم پس به صحابه فرمودند که تدارک گناهان را همچون او بکنید چنانچه بهلول کرد و آیه را بر او خواندند و او را به بهشت بشارت فرمودند.

از حضرت «امام محمد باقر»علیه السلام منقول است که زن زناکاری در میان بنی اسرائیل بود که بسیاری از جوانان بنی اسرائیل را مفتون خود ساخته بود. روزی بعضی از آن جوانان گفتند که اگر فلان عابد مشهور، این را ببیند فریفته خواهد شد. آن زن چون این سخن را شنید گفت: و اللَّه به خانه نروم تا او را مفتون خود کنم. پس در همان شب قصد منزل آن عابد نمود و در را کوبید و گفت: ای عابد، مرا امشب پناه ده که در منزل تو شب را به روز آورم. عابد اِبا نمود، آن زن گفت که بعضی از جوانان بنی اسرائیل با من قصد زنا دارند و از ایشان گریخته ام و اگر در نمی گشایی ایشان می رسند به من و فضیحت می رسانند به من. عابد چون این سخن را شنید در را گشود.

چون زن به منزل عابد درآمد جامه های خود را افکند. چون عابد حُسن و جمال او را مشاهده نمود از شوق بی اختیار شد و دست به او رسانید و در حال، مُتَذَکِّر شد و دست از او برداشت و دیگی در بار داشت که آتش در زیر آن می سوخت، رفت و دست خود را در زیر دیگ گذاشت. زن گفت که چه کار می کنی؟ گفت: دست خود را می سوزانم به جزای آن خطایی که از من صادر شد. پس زن بیرون شتافت و بنی اسرائیل را خبر کرد که عابد دست خود را می سوزاند. چون بیامدند دستش تمام سوخته بود.

قالَ النَّبِیُ صلی الله علیه وآله وسلم: «أبناءُ الْاَرْبَعینَ زَرْعٌ [قَدْ] دَنا حَصادُهُ، أبْناءُ الْخَمسینَ ماذا قَدَّمتُم وَ ماذا أخَّرْتُم؟ أبناءُ السِّتّینَ هَلُمُّوا اِلَی الْحِساب [لاعُذْرَلَکُمْ ، أبْناءُ السَّبْعینَ عُدُّوا أَنْفُسَکُم فِی [مِنَ] المَوْتی. چهل سالگان زراعتی هستند که درو کردن آن نزدیک شده است. پنجاه سالگان، چه چیزی پیش فرستاده اید؟ و چه چیز گذاشته اید؟ شصت سالگان، بشتابید برای حساب [که عذری نباشد برای شما] هفتاد سالگان، خود را جزء مردگان به شمار آرید».

نتایج و برداشت

  1. اهمیت ایمان و عمل صالح و امانت سپردن ایمان به خداوند از طریق خواندن دعا عدیله
  2. اهمیت احسان به والدین و صله رحم و اداء امانت.
  3. اهمیت انجام واجبات و ترک محرمات و اجتناب از حق الناس
  4. اهمیت قضاء حاجت مومن و مردم در حد توان
  5. اهمیت اخلاق نیک

 

[1] . نویسنده کتاب: شیخ عباس قمی

تلخیص کننده: محمد جواد برهانی

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها